۱۳۸۵ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

موج گلي


از صبح صد مرتبه پنجره تا من را طی کرده گلی با وزیری چیزی قرار داری كه این طور بی‌تابی؟
گلی: نه! آه........ حالم خوب نیست
می خوای صحبت کنیم ؟
گلی : اه ! خب معلومه دیگه مثل
حالم اصلا خوب نيست
دلم مي‌خواد سر يكي داد بزنم
بعضی روزها مال ماست و بعضی روزها نیست.
وقتی می بینی روی فرم نیستی بهترین کار اینه که اصلا از خونه نری بیرون
گلی : تونم الکی پلکی خرافاتی شدی هان
امواج کیهانی، تداخل اون‌ها با هم باعث نوعی آشفتگی عمومی می‌شه مثل فول مون
هر روز براي يك نژاد موجي خاص خوبه.
همون روز براي يك گروه ديگه گاهي حتي وحشتناك هم مي‌شه
گلي : از صبح كه پاشدم فهميدم حوصله امروز رو ندارم و دنبال بهونه مي‌گشتم
نمي‌شه يه كاري كرد كه همه روزها خوب بشه ؟
مي‌شه تو اگه در نقاط ذهني درگير باشي خيلي از اين دگرگوني هاي طبيعت آسيب مي‌بيني
باور كن همه جهان هستيم
باور كن پر اراده قوي و محكم روز و شب را هم مي‌شه تغيير داد
گلي : حالا با همه ايي نمي‌دونم چي‌ها كه گفتي من باهاس چي‌كار كنم؟
يه دوش بگير
موزيك مورد علاقه ات را بذار .
مثل يه دارو بكن
لباسي كه از همه بيشتر دوست داري بپوش
اتاقت رو مرتب كن
چند تا شاخه گل روي ميز يك عود
دنياي عوض مي‌شه
باور كن زندگي زيباست كافي است تو بخواهي زيبايي‌ها را نظاره كني؟