۱۳۹۳ دی ۵, جمعه

عمه گلاب، یادش بخیر





آخی یادش بخیر عمه گلاب
نه مهندس و نه دکتر
نه ماشینای گنده و گرون داره و نه رفته خارج
تازه یه خونه کوچولو و قدیمی توی تفرش داره، قد کف دست
موبال هم نداره
ماهواره نداره
اینترنت و لپ تاپ هم نه
بچه‌ی دانشمند و
هنرمند معروف هم نداره
اصلن هیچی نداره جز،
یه عالمه دل که به هر کی می‌رسه می‌ده
یه خروار خنده‌ی مهربونی

هیچ کار مهمی هم نکرده که اسم‌ش یه‌جایی نوشته بشه
هیچی .
همین .
خواستم بگم:

 یادش بخیر که از دنیای ما جا نمونده باشه


۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

گلی و گنج حضور



نه که ایی کیمیان خانوم تا چش باز کرد، توهم زد که عاشق شده تا ...... که هی با مخ رفته بود تو دیفال  داد 

دکتر جون از سینه‌اش درم آورد و جاش باطری گذاشت که هی دلش عشق نخواد
منم تا اومدم یه چی بگم، همه بهم چش غره رفتن؛ مخصوصن
 خانومه بی‌بی که تندی می‌گفت : ای دشمن خدا
هی از دروغی به خودم گفتم: عشق چیه؟
اه اه اه .... هر کی بره سراغ عشق و عاشقی دشمن خدا می‌شه
و هی واسته خودم جریمه‌ نوشتم که: عشق مال گصه‌هاست
 حالا این آقا شهبازی هستا که هی شعران اون آقاهه رو می‌خونه که دوستاش  مث فرفره می‌چرخن‌ها. 
هموناکه از اون کلاه بوقی‌ها رو سرشون دارن و دامن گشاد پوشیدن و هی خودشون رو بغل می‌کنن
همونا
چی بود؟ مولانا؟
می‌گه: خدا ازت عشق می‌خواد، ما همه مال جهان عشقی‌هاییم. 
خدا ازت زندگی عشقی می‌خواد. توی همین حالا نه فردا و نه پس فردا
خب ایی که خیلی خوبه
فقط یه عیبی داره که یادمون رفته عشق و باهاس چه‌طوری بشناسیم که وقتی اومد بفهمیم خودشه؟
چرا  کیمیان زودتر بهم نگفته بود؟
دوباره سر از جهندم درآوردیم که؟
خوبه هنوز نمرده فهمیدیم یه جوری دوباره درستش کنیم
فک کن بریم اون‌ور یکی بهمون بگه:
خب بگو ببینم عشق چی آوردی؟ زندگی چی دار؟
 چگده  خندیدی؟
 رقصیدی؟ 
خکشلی دیدی و ساختی ... و از این چیزها
حالا تو قسم بخور، اینا که می‌گی همه‌اش اون دنیا گناه بود
تازه باهاس بفهمیم 
   یه عمر زور زدیم تو جهنم باشیم که 
حتمنی تو بهشت رامون ندن

۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

کفتر که نیس



هر چی داشتم خورد 
همه شوکولات خوشمزه‌هام
همه عروسک باری‌هام
همه پاستیلا و پازلا و
 مداد رنگی‌هام و دادم بهش
باز گذاشت و رفت
مگه آدم‌ها همین‌طوری عاشق هم نمی‌شن؟
ایی خانوما و مردا که دنبال  آدمای پولدارا می‌گردن، مگه واسته عاشق شدن نیست؟
منم که همه چیزانم رو دادم بهش
ولی بازم رفت
پس چرا عاشقم نشد؟
کیمیان می‌گه: تخصیر اون نیست که دلش تو رو نخواسته 
کفتر که نیس دون بپاشی، آدمه           
تخسیره توئه که می‌خوای زورکی اون عاشق‌ کنی
عشق باهاس یهو بیاد بگه: سوک سوک و تو
 بفهمی، ...  عاشق شدی
ازه عشق، تو که حساب همه چیزهایی که دادی هم داری
درواقع دلت نمی‌خواسته بدی
دادی که بابتش ازش طلبکار بشی

۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

می‌شه نمیر‌یم؟


آقا اجازه؟
این همساده‌هان ما و بی‌بی اینا
چند روزه سیاه پوشیدن و هی یاد گصه‌هان خودشون می‌افتن و
 واسته دوست شما گریه می‌کنن. 
تازه‌شم خانوم دعا خونه می‌گه:
دوستت خودش رفته گاتل‌ش رو بیدار کرده تا
 بیاد با چاقوی گنده آشپزخونه بزنه تو مخ‌ش و داغونش کنه.
دوست شما کهخودش دل‌ش خواسته زودتری بیاد پیش شما، 
تازه‌شم مگه پیش شما بودن این‌گده خطرناکه؟
یه روزانی دلم می‌خواد بیام بالا با هم بازی کنیم؛
یه روز دیگه می‌ترسم نه که بیام و بازی نباشه و
 همه‌اش چیزان خطرناک باشه
مگه می‌شه شما ما ها رو که کیمیان می‌گه از روحت تومون فوت کردی بندازی جهندم؟ 

بعد از موهامون آویزون کنی و چیشامون این‌طوری بزنه بیرون و
 از دماغ‌مون خون بپاشه بیرون و هی بسوزیم و تموم نشیم
تازه اون ماران خطرناک و عقرب و اینام هست. 


اگه این‌گده گریه داره چی‌کار کنیم تا نمیریم، هااااااااااااان؟



رامش یا داعش؟

اوه ه ه یه چیزی
اگه شما می‌خوای که همه چیزان بشه و بعد می‌شه
اگه شما به برگا اجازه می‌دی بیفتن و تا نخواهی اصلنم نمی‌افتن
نمی‌شه به آدمات بگی
سر این که تو رو چه‌جوری دوست داشته باشن و 
اسم‌ت رو چه‌جوری بگن،
 نزنن هم دیگه رو بکشن؟
واسته شما چه فرگی داره من بهت بگم الله یا یهوه یا یه چی دیگه؟
فرگ دار؟
طفلی ایی بچه‌های حیوونی
از اون بالا می‌بینی هی این کوچولوها رو می‌کشن؟
اینام از همون برگاس که خودت خواستی از درخت بیفتن و بزرگ نشن
اون شبی بود که خوابت رو دیدم
انگده مهربون بودی
ان‌گده باهام بازی کردی
بهم شوکولات دادی رفتیم لب آب ماهی دیدیم، یادته؟
حالا دیگه شب‌ها خوابم نمی‌بره، 
نه که شمام از این نقاب سیاه‌های رامش اینا داشته باشی
داری؟

۱۳۹۳ تیر ۱۸, چهارشنبه

گور بابا ناراضی



چرا این آدما واسته تو هم رو می‌کشن؟
می‌خواد داعش باشه می‌خواد رامش.
واسته شما چه فرقی داره؟
مثلنی منی که خودت ساختی اگه اراده نکرده بودی
من این گلی غلط غلوط
 نمی‌شدم رو،
خودت دوسش نداری؟
تو نخواستی گلی یه قلب آستر سر خود باشه
به کی چه
 من با شما چه طوری حرف می‌زنم
چه‌طوری فکر می‌کنم هستی یا چی؟
به کسی چه؟

شما راضی ، منم راضی
گور بابا ناراضی
چرا نمی‌ری بگی هم دیگه رو نکشن؟
پس ایناشم شما خواستی؟
بازم وقتی شما راضی من چی بگم، هان؟
گور بابا شیطون ذلیل شده که هی اسمش بد در می‌ره
نه من‌

نوکرتیم




بعده یه خوشی از ته دل اومدم بگم : خداجون مرسی
 اما یه جوری که اندازه خوشحالیم باشه.
یه کم فک کردم بگم: خدا جون نوکرتیم
دیدم اون‌که نوکر لازم نداره
گفتم بگم: خاک 
پاتیم.
دیدم پا نداره که خاک زیرش لازم باشه
خواستم بگم: قربونت برم مرسی.
دیدم اوکی خودش تازه ما رو ساخته که باشیم.

 قربونی لازم نداره
آخرش گفتم:
 چه توقعا که داریم بی‌خودی
شما انقده گنده‌ای که هیچ‌کی نمی‌تونه هیچ چیه شما بشه.

 بعد ما منتظریم از اون بالا دوربین بندازی ببینی ما چی‌کار می‌کنیم؟ نه؟؟؟
مام که باهس
مواظب شیطون باشیم و گولش،
 فکر نکنیم، با خودمون حرف نزنیم ... تا شمایی خوشت بیاد که
 اصلن وقت نداری برگردی به اراده چند میلیارد سال پیشت.
باهاستی یاد بگیریم مث شما هی بگیم باش و بشیم
هان؟

 ینم از درس این ماه رمضون بعد از یه بقشاب زولبیا بامیه،
 یه کاسه آش رشته پر نعنا داغ و کشک.
 یه کوچولو هم باقالی پلو با گوشت و دیگه چی بود؟؟؟



کتاب صوتی





 می‌شه منو کتاب صوتی کنی؟
دلم خواست یه چی بگم
فقط نمی‌دونم چی
یه وقتانی یه عالمه چیزان هست که آدم دلش می‌خواد بگه و یا نباهس بگه
 یا یکی نیست که واسته‌اش بگه
یه وقتانی هم هیچ چی نیست که دلت بخواد بگی
 ولی باهاس زورکی هم که شده یه چی بگی
اون وقتا چی؟

۱۳۹۳ خرداد ۳, شنبه

قلقلک‌تون بدم با هم بخندیم؟

اجازه؟
http://smileys.smileycentral.com/cat/36/36_2_73.gifمی‌شه بگید
 شما وقتانی که از یه چی خوشحال می‌شی و ذوق می‌کنی و اینا  چی‌کار می‌کنی؟
یا ایی که اصلن خداها خوشحال نمی‌شن؟
رقص که ؟

 اصلن، 
عشق و عاشقی هم که، Valentine balloons نداری 
چون فقط یه خدایی و دومی هم نیست که عاشق‌ش بشی.  
 نه‌که چون عشق نداری از هیچی ذوق نمی‌کنی هان؟
  اگه شمانم خوشحالی و قند توی دل آب شدن و این چیزان که مال ما
Hippie 1 آدمای کوچیک هاس رو نمی‌دونی،
 چه‌طور باهس به فکر شادی  آدماتون باشی؟
تازه من که دلم واسته خودم نمی‌سوزه که. 

ما تو خونه‌هامون شادیم و می‌رقصیم و هی می‌خندیم .
 تازه اگه خنده‌ http://smileys.smileycentral.com/cat/15/15_8_208.gifمونم نیاد هی خودمون رو قلقلک می‌دیم تا از خنده ریسه بریم.
 ولی شما افتادی یه جا که نه می‌دونی عشق،‌
Valentine hand heart خوشحال شدن، خندیدن، Hula Girlرقصیدن، هپی کردن 3D Prom Queenهپی شدن و .... اینا چیه.
 طفلی خدای زحمت کش که همه‌اش باهاس مواظب ما باشه
اون‌وقت شما حوصله‌ات سر نمی‌ره از صبح تا شب 

هی به هیچی 
بگی باش و هی همه چیزان بشن؟
Girl With Gumبی عشق و اینایی که خودت یادش نگرفتی چون لازمت نبوده؟
هاااااااااااااااااااااااااااااا؟

۱۳۹۳ فروردین ۱۵, جمعه

شما خواستی، ساختی ما شدیم


اجازه هست؟

ببخشيدا شما اون بالا عيد نداري؟
يعني از عيد و خنده و اينا خوشت مي‌آد يا كه نه؟
مي‌دوني اين‌جا عيد شده؟
عيد خنده، بازي، لباسان نو، یه عالمه شیرینی خوشمزه و یه عالمه عیدی
انگاری شما که خود خود خودت همه چیزان رو خواستی و ساختی از شادی و خنده و عید دوست نداری
هاااااااااااااااااااااااااااا؟
اگه داری په ایی بی‌بی چی می‌گه؟
می‌گه بی‌خود کردی بهار شده عید اومده، 
باهاس سیاه بپوشیم،
 بزنیم توسر خودمون و موهامون رو این‌جوری بکنیم، 
هی غصه بخوریم
واسته یه چیزی که سر درنمی‌آرم چیه؟
یعنی شما ایی زمین، آسمون، درختا، میوه‌ها، چیزان خوشمزه و.... همه‌ی همه رو دوست نداری و ساختی
مگه نباهس هی نماز بخونیم و بگیم مرسی که واسته‌مون همه چیزان خوب ساختی؟
مگه روح خودت توی ما نیست که بدونی ما از همه‌اش گریه، همه‌اش غصه خسته می‌شیم 
یه روزم شیطون گولم می‌زنه که:
هی گلی.
 واسته چی بی‌خودی به حرفان بی‌بی گوش می‌دی، بیا بریم بازی کنیم
نمی‌شه ما همین‌جا جلو چشم خودت که توی ما هست، بازی کنیم و شاد باشیم
آخه مگه می‌شه قایمکی شمانم کاری کرد و شما نفهمی؟
پس ایی چی  که 
 عید چیزانی که شما برامون ساختی و واسته‌اش هر روز نماز می‌خونیم و ول کنیم 
 به‌جاش هی خودمون رو بزنیم واسته چیزانی که نمی‌دونم ؟
مگه کیمیان نمی‌گه شما از تو روح خودت فوت کردی توی ما؟
شما دردت نمی‌آد؟
غصه‌ات نمی‌شه هی غصه بخوری، 
هی ناراحت باشی و ما هی بزنیم تو سرتون و هی بهتون بگیم
تو به درد نمی‌خوری 
باهاس بری دست او خانومه یا اون آقاهه رو ماچ کنی، که خودت ساختی؟
اصلنی می‌دونی خنده چیه؟
آره این رو می‌دونی چون من خنده خیلی دوست دارم
از خونه بی‌بی که خنده  نیاوردم
شما داشتی که پیداش کردم
همه‌ی همه چیزان رو خودت ساختی تا وقتی می‌آی توی ما، 
بفهمی ایی چیزان خوبی که ساخته بودی
چه مزه‌ای؟
چه حالی؟
چه بویی؟
اصلن بفهمی عشقی که ساختی چیه؟
شما که یه خدای دیگه نداری عاشقش بشی
واسته همین مارو ساختی تا  همه چیزانی که گفتی باش و شدن رو بفهمی هااا؟
پس چرا وقتانی که بی‌بی دلش می‌خواد همه چیزانی که شما ساختی، عیب می‌شه؟
خنده ، بازی، آهنگ و مسافرت و میهمونی و لباسان نو ، عشق و ... زشته؟



۱۳۹۲ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

خداهان گنده






دیروزی رفته بودیم یه جا،..............جای همه‌تون خالی

پر بود از استاد و خدا
هر کی از در درمی‌اومد، یا خدان یه چیزی بود یا یه استادی بود
همه‌ی همه، تازه اینام که چیزی نیست
عمو استاد که دوست کیمیاست‌هااااا، یهویی هول شد مونده بود منم بگه استاد 
نه که هر چی رفیقان آدم گنده باشه می‌ره رو گندگی آدم،
واسته همینم هی از الکی به هم خدا می‌گن
په این همه خدا گناه نیست؟
یکی خدا خط بود، 
یکی خدان نقاشی
یک خدان رنگا رو پاشیدن و رفتن
یه خدایی هم بود که استاد کشیدن چیزان زشت و ترسناک بود
این‌طوری صورت خانومه رو کج کشیده بود
چشش افتاده بود رو زمین
همه جاهان پر از خون بود
تازه همه واسته‌اش کف زدن که استاد بزرگ که نه
خدای این‌جور نقاشی‌یاس
خب کشیدن این همه زشتی چه فایده داره؟
آدمای بی سر و دست یا کج و کوله
کجاش قشنگه که
تازه نقاشش خدا هم بشه؟
یکی خدان ایراد گرفتن و .... خلاصه که تا دلت بخواد خدا بود
پس چی می‌گه ایی بی‌بی که فقط یه خدا داریم
تازه این‌جا نمایش‌گا دوست کیمیان بود
ببین اگه یه استاد گنده‌ای بود، چندتا خدا می‌اومد
مگه خدا اونی نیس که فقط یه دونه اس؟ 
هاااااا. اینام که همه از اون کلاه کجا می‌ذارن که مخ‌شون افتاب نزنه تاب برداره
چه‌طوری خدا شدن؟
تازه چه خداهانی؟
همه از دماغ یه فیل گنده دراومده بودن
تازه‌شم من به یه خدانی سلام کردم
از اون بالا یه جوری نگام کرد و رفت، ترسیدم نه که قیامت شد یهو؟
وقتی این خدان کوچیکا این‌همه فیس دارن، چرا شما نداشته باشی؟
فیس بده خدا جون که اینا واسته چارتا نقاشی خدا می‌شن
شما که همه‌ی همه‌ی دنیا رو ساختی
چی باهاس بگی؟
هاااااااااااااااااااااااااااااان؟

۱۳۹۲ بهمن ۴, جمعه

مگه چندتا خدا هستید

اوه ه ه . فهميدم
هيشگي شما رو نساخته
باباتون خدا بوده،
بعد شما هم خدا شدي
يا نه؟
خب چرا شما هیچ‌وقت جواب آدم رو نمی‌دی که آدم بفهمه باهس کدوم وری حرف بزنه؟
به آسمون؟
به دل‌مون؟
به همه اونا که از روحت بهشون فوت کردی؟
یا فقطی
سر نماز و زیر چادر؟
آخه خانوم همساده که عید می‌شه از اون درخت خوکشلا
می‌ذاره 

که پر از چراغ و عروسکان خوکشله‌ ...... ها
همون.
نه اصنی نماز می‌خونه، نه چادر داره

همیشه خوشحالن همیشه می‌خندن و آواز می‌خونن هی بهم می‌گن، بارو ، آیو
  می‌گه بهشت فقط مال ماس و خدانم  بابای پیگمبر ماس
مگه شما  زن می‌گیری که بچه داشته باشی؟
هاااااااااااااااااااااا؟
تازه شم باز ایی کیمیان که می‌گه شما
از روح خودت تو ما فوت کردی.

 خانوم همساده می‌گه نخیرم ماها گوفسندیم شمانم چوپون ما.
اگه راس راستی فقط اینا رو راه بدی بهشت چی؟
پس ما چی که اون همه ازت ترسیدیم و یه عشق هم پیدا نکردیم تازه حتا از ترس شما شب خواب عشقم ندیدیم نه که عصبانی بشی و هی به جاش مقش رویا بینی
کردیم شاید شما رو تو خواب ببینیم
شمایی که نه حالا صدامون رو می‌شنوی نه بعدش گراره
بیایم پیشت هااااااااااااااااااااا؟
مگه چندتا خدا هستید شماهاااااااااااااااااااااااااا؟
کسی هس اصنی؟

۱۳۹۲ بهمن ۱, سه‌شنبه

ولنتانک و من

   باز بوی ولنتانک می‌آد و من دلم گرفت.
آخه من هیچ‌کی رو ندارم واسته‌اش کادون بخرم
ها پس چی؟
فقط که کادون گرفتن نیست.

ان‌قده خوبه آدم واسته یکی دیگه کادون می‌خره.
می‌فهمه یکی هست که دوستش داره و
اصن اصنم تهنا نیست
آخه من فقطی از تهنایی می‌ترسم.

این‌که تهنا بمونم چون بدم، زشتم؟
 


بی‌عرضه‌ام؟ 

بی‌سواتم؟

    دوست نداشتنی‌ام و اینا
وقتی واسته یکی کادون می‌خرم یعنی، 
همه‌اش دروغه و خیلی هم خوب و خانوم.
کاش منم مث ایی کیمیان و بی‌بی اینا پیر بشم دیگه غصه نخورم
که چرا هیشکی دوستم نداره
نفهمم کی ولنتانک شد و من از هیشکی شوکولات نگرفتم




۱۳۹۲ دی ۲۶, پنجشنبه

عید تولد پیگمبر خداس






نمی‌شه یه تقویمی بخریم که همه روزانش عید باشه؟

خوبه همه روزا عید باشه. چی می‌شه؟ انقده خوبه، انقده خوبه. همه شادن
می‌خندن و به‌هم شیرینی می‌دن
علی آقا شوکولات می‌ذاره رو پیشخونش
بی‌بی هم عیدی می‌ده

 هر روز لباس خوکشل بپوشیم
 بخندیم و بازی کنیم و شاد باشیم
 هیچ‌کی با هیچ‌کی دعواش نمی‌شه
 اختر خانوم تلاق نمی‌گیره دیگه
محمود آقا دیگه مجبور نمی‌شه هر شب تا صبح سر کار باشه
هان ؟
نمی‌شه؟
مردما گل بکارن با همساده‌هاشون
 چایی بخورن و از گلا و کاران خوکشل دنیا حرف بزنن
تازه دیگه جنگ نمی‌شد و اتم متم لازم نبود
ما هم الان توی غار بودیم
که نه پول می‌خواستیم
نه نون نه خرجی نه  دانشگاه
نه پله‌های برقی نه ترقی و ................ خیلی چیزان دیگه
عیب نداره
عوضش همگی الان آدم بودیم و هی چشم هم رو در نمی‌آوردیم 
بز می‌خریدیم. از شیرش کره و پنیر می‌ساختیم نون هم همون بغل می‌پختیم
دیگه چی می‌خواستیم؟ سیر می‌شیم دیگه یا نه؟


  حالا نمی‌شه بی عید و اینا هم با هم بخندیم و دعوا نکنیم

کبری خانوم هم تا می‌شنوه مهمون اومد
شیرینی‌هاش رو قایم نکنه تو کمد
 که مثل اون سالی موش به‌جای خودش و مهموناش همه‌ي شیرینی‌ها رو خورده بود
چه عیبی داره اگه فخری خانوم ماشین خیلی گرون داره و
 احمد آقا تا وقتی مرد نفهمید ماشین چه‌طور راه می‌ره؟
اگه احمد آقا هم
 خیلی خیلی خواسته بود ماشین سوار شه
حتمنی شده بود یا نه؟



به همین سادگی
بخند باز عید شد
عید تولد پیگمبر خداس

هیچی دیگه خدا نداریم . فقط همین یکی رو داریم


ممكنه يه خداي ديگه شما رو ساخته باشه؟
يعني خودت تهنا تهنا خدا شدي؟
اگه يه خداي ديگه باشه كه شما رو ساخته باشه چي؟
بعدش باهاس يه خداي ديگه هم اون يكي خدا رو ساخته باشه و

 بعدش يكي ديگه كه اون يكي ديگه رو .............. واي سرگيجه گرفتم
اگه بي‌بي راست مي‌گه كه ما  بچه‌هاي تخم اتم هستيم
و بازم  نمي‌شه تهش بفهميم كي خدا اولي بوده
طفلي بي‌بي اينا كه مال چراغ نفتي و ... گبلي ترها چه‌طور فهميده باشن كه كي اول از همه خدا بوده .
واسته همينم كه مخم داغ نكنه مطمئن شدم

  شما خودت تهنايي تهنا خداي عالمي.
كه نمي‌توني بفهمي ما چي مي‌كشيم و مي‌خواي مث خودت خدا باشيم
يادت رفت غير از روحت به ما باورش هم بدي كه مي‌تونيم مث تو
واسته خودمون معجزه كنيم.
يا نه لازم نبود از اول؟

يا شايدم همون روزي كه تو الست ديديمت‌ها 
باهم بستني هم خورديميادته؟
من كه شما رو يادمه
خودمم يادمه كه هميشه بودم
اگه من نبودم،  پس دنيا كجا بوده؟

۱۳۹۲ دی ۱۵, یکشنبه

بذار فقط باشم


سلام به هر چی
کتابان عشقی و قدیمی که داره خاک می‌خوره و کسی دیگه دوسشون نداره
دیشبی خواب اون سالی دیدم  که کیمیان برد نشونم بده ارشاد انداختنم زندون تو کمد
آقای توسری‌
 یه کتابانی اون‌جا بود که نه دیگه کسی دوسشون داشت نه یادشون بود.
نه ایی که  هی تو اون قفسه‌های کتاب تهنا بودیم و من می‌ترسیدم، ولی اونا به تاریکی عادت داشتن و از هیچی نمی‌ترسیدن. تازه توی تاریکی هم همه چیزان رو می‌دیدن.

یه کتابه بود، پر از قصه‌های عشقی پشقی انقده قشنگ بود
ولی گفته بودن دیگه لازم نیس مردم از ایی عشقان این مدلی بخونن کارای بد یاد بگیرن
یه کتابی هم گفته بود خدا مرده. همون که سیبل‌ گنده داشت ها. اسمش چی بود؟ تیمچه؟
نمی‌دونم یه آقای رشتی یا رشدی هم بود که از همه بدتر بود کرده بودنش زیر همه‌ی کتابا که اصلنی صداش در نیاد که باقی کتابام می‌ریختن سرش
خب کتاب‌ها خودشون رو که باور دارن یا نه؟
بعد یه کتاب بی‌خود، لوسی بودن اون‌جا هی الکی به اینا این‌جوری،
این‌جوری دهن کجی می‌کردن می‌گفتن:

 حرفای بد
تازه اینم که چیزی نیست.
تخت نداشتم.

لباس خواب و دمپایی گوفسندامم نبود که وقت خواب بشمرم.
هیچی نبود. 

اصن نبود. 
تازه اون‌جا فهمیدم  چرا شما از تهنایی حوصله‌ات سر رفت و ما رو ساخت.
وقتی هیچ‌کی نباشه دوستت داشته باشه.

 هیچکی نباشه باهاش حرف بزنی بپرسی ساعت چنده یا بگی : 
آقاهه من دلم درد می‌کنه
وای شبا یه صداهان ترسناکی از تو قفسه‌های کتاب‌ها در می‌اومد که نگو...
خب وقتی همه‌جاهان تاریکی باشه فکر می‌کنی خدایی 

و باید یه چیزانی واسته خودت بسازی. 
ما که کتاب بودیم نه خدا. 
  ولی هی یاد شما افتادیم که برای همین ماها رو ساختی نه؟
تازه فهمیدم چه تخت خوبی داشتم. اصنم دیگه لپ تاف نمی‌خوام.
  فقط بذاره اتاقم مال خودم باشه. 
عسکانم رو دیوار باشه.
 منم تو اتاقم باشم


۱۳۹۲ دی ۱۱, چهارشنبه

سال نو مبارك به ما هم مربوطه

به به چه برفي
   راستي سلام عيدتون مبارك
چه عيدي! چشم‌تون روز بد نبينه صبحي تا از خواب پريدم و برف ديدم به بي‌بي‌گفتم:
عيدت مبارك. يه اخمي كرد و يه چش غره كه به تو چه اصن
چرا؟  به من چه؟
نون گرون مي‌شه

 ما حال نداريم 
يه عالمه پارازيت دارييم و اينترنت و اينا يعني مام وسط دنياييم يا نه؟
اون روزي بودهااااا سر سفره بي‌بي مي‌گفت:

 دلار ارزون بشه نون ما هم بارزون بشه به ما ربطي نداره؟
 انقده خوبه همه جاهان دنيا آتيش بازي دارن و برف مي‌آد
 

 خوشحالن كه عيسي تولدش شده مگه ما با همه مردم دنيا جنگ داريم كه اينش به ربطي نداره؟
مگه ما با همه مردم دنيا قهريم بي‌بي هااااااااااااان؟
مگه كيميان خانوم نمي‌گه
خدا از روح خودش توي همه‌مون فوت كرده هاااااااا؟
پس اگه به اون مربوطه به مام مربوطه
پس چرا مردن دوستاي خدا كه مال يه كشور ديگه بودن به ما مربوطه كه مام گريه مي‌كنيم تو سرمون مي‌زنيم و سياه مي‌پوشيم و .... اينا به ما مربوطه ولي تولد اوناي ديگه كه همه شاد
  مي‌شن و اينا چون شادي و خوشحاليه به ما ربطي نداره؟اصني يعني خدا دوست نداره ما بخنديم و براي تولد دوستش جشن بگيريم؟  اصني سال نو واسته همه مبارك
تولد عيسي خان مبارك
خنده‌ي مردما مبارك
شادي همه مبارك

  آخي حالم جا اومد.
 باهاس همه‌اش خنديد و شادي كرد تا خدا هم شاد بشه و بخنده.