۱۳۹۲ دی ۲۶, پنجشنبه

عید تولد پیگمبر خداس






نمی‌شه یه تقویمی بخریم که همه روزانش عید باشه؟

خوبه همه روزا عید باشه. چی می‌شه؟ انقده خوبه، انقده خوبه. همه شادن
می‌خندن و به‌هم شیرینی می‌دن
علی آقا شوکولات می‌ذاره رو پیشخونش
بی‌بی هم عیدی می‌ده

 هر روز لباس خوکشل بپوشیم
 بخندیم و بازی کنیم و شاد باشیم
 هیچ‌کی با هیچ‌کی دعواش نمی‌شه
 اختر خانوم تلاق نمی‌گیره دیگه
محمود آقا دیگه مجبور نمی‌شه هر شب تا صبح سر کار باشه
هان ؟
نمی‌شه؟
مردما گل بکارن با همساده‌هاشون
 چایی بخورن و از گلا و کاران خوکشل دنیا حرف بزنن
تازه دیگه جنگ نمی‌شد و اتم متم لازم نبود
ما هم الان توی غار بودیم
که نه پول می‌خواستیم
نه نون نه خرجی نه  دانشگاه
نه پله‌های برقی نه ترقی و ................ خیلی چیزان دیگه
عیب نداره
عوضش همگی الان آدم بودیم و هی چشم هم رو در نمی‌آوردیم 
بز می‌خریدیم. از شیرش کره و پنیر می‌ساختیم نون هم همون بغل می‌پختیم
دیگه چی می‌خواستیم؟ سیر می‌شیم دیگه یا نه؟


  حالا نمی‌شه بی عید و اینا هم با هم بخندیم و دعوا نکنیم

کبری خانوم هم تا می‌شنوه مهمون اومد
شیرینی‌هاش رو قایم نکنه تو کمد
 که مثل اون سالی موش به‌جای خودش و مهموناش همه‌ي شیرینی‌ها رو خورده بود
چه عیبی داره اگه فخری خانوم ماشین خیلی گرون داره و
 احمد آقا تا وقتی مرد نفهمید ماشین چه‌طور راه می‌ره؟
اگه احمد آقا هم
 خیلی خیلی خواسته بود ماشین سوار شه
حتمنی شده بود یا نه؟



به همین سادگی
بخند باز عید شد
عید تولد پیگمبر خداس