۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

خدای امن


اجازه؟!
شما به ایی موسیو عزرائیل گفتی: بیاد پایین و پدر همه رو در بیاره؟
فکر کنم، شما که خدایی و همه رو دوست داری
په حتمنی این خودش یواشکی رفته تو اون اتاقه که مال شماست‌ها
همین‌طور الکی واسته خودش داره مردم رو می‌کشتونه
ولی ، یعنی ممکنه که شما که خدایی ، حواست نباشه که یکی یواشکی شما کاری کنه؟
اگه بگم: آره شما بهش گفتی برو اون مردم زیاد رو بکش
برو اون‌جا که اون کوچولو چش ریزا که کلاه حصیری دارن ها ؛ اون‌ها رو بکش
بعدم برو اون‌جا که شاهرخ خان دارن ها،
 اتوبوسه داره می‌ره، هولش بده بیفته تو دره؟
بعدم سر راش بیاد ایران و اون همه زلزله بیاره و 
دوستانت رو که طفلیا روزه   هم بودن رو 
همون‌طوری روزه بکشتون
  شما که مارو بیچاره کردی بس که هی گفتی:
شماها رو من ساختم. 
خودم از روح خودم توتون فوت کردم
خوب باشین
 تا خودم دوستون داشته باشم 
و مواظبتون باشم

په کو این مواظبت شما؟


 ولی..... نه
خودم بهتر می‌دونم.

 عزرائیل خان خودش از سر خودی
راه افتاده و ادای شما رو درمی‌آره
آخه خدا که ترسناک نمی‌شه؟