۱۳۹۱ شهریور ۴, شنبه

عشق ممنوع

گلی:‌  نه که عشقم خطرناک  و مثل قیامت و اینا گناه داره که نباهستی عاشق شد؟
- نه عزیز دل . عشق اگه عشق باشه مقدس هم هست.
گلی : پس چرا نباهس عشق داشته باشم ؟
-  عشق که بچه بازی نیست. اذیت می‌شی. تموم می‌شه. ناکامی داره، تلخی داره.
گلی :  نمی‌شه یه کاری کنم تموم نشه؟
- عشق مثل رنگین‌کمونی‌ست که بعد از بارون پیدا می‌شه و زود هم از بین می‌ره.  وقتی داری عاشق می‌شی، نمی‌فهمی. به خودت می‌آی می‌فهمی، شدی. ولی نمی‌دونی عاشق، کی!
گلی: یعنی هر کی عاشق بشه، حتمنی باهاس اول یارو رو بشناسه بعد عاشقش بشه؟
- تو هنوز نمی‌دونی عشق چیه؟ فکر کردی  برای همیشه عاشق می‌مونی و برای خودت نگهش می‌داری؟
گلی: خب عشق واسته همیشه خوبه دیگه. نه که واسته یه هفته؟
- گلی عشق چند حالت داره. تو فقط  عاشقی و خبر از اون‌طرف نداری.  نمی‌دونی اونم دوست داره؟ یا نداره. نمی‌دونی بذاری بفهمی که تو هم عاشقی؟ یا نه؟
گلی: شاید اونم عاشقم باشه. اونوقت چی؟
- اونم  دو حالت داره:یا بعد از یه مدت به هم عادت می‌کنین و عادت می‌شه. یا نه، وقتی خوب بشناسیش ممکنه اونی که روز اول فکر کردی ، نباشه.  و کار به جدایی برسه.
گلی:‌ نمی‌شه عاشق یکی بشیم که نخواد بره؟
-   عشق  ازدواج نیست که ابدی بشه. 
موقع ازدواج قول می‌دی تا آخر عمرت زن خوبی باشی. 
در عشق تا وقتی عاشقی که کار به دعوا و  اختلاف نظر نرسه.    تا وقتی که هنوز از دوریش نتونی آروم بگیری. روزی بیست دفعه به ساعت نگاه کنی. ده دفعه به تلفن زل بزنی که کی زنگ می‌زنه؟ ........ و از این مراسم. 
گلی:  خوبه دیگه . هی می‌رم جلو آینه خودم و خوکشل می‌کنم. هی بهش اس‌ام‌اس می‌دم : دوست دارم. اونم هی جواب می‌ده و ....کلی خوش می‌گذره دیگه.
- اگه اون هم پا به پات جواب نده چی؟ اگه اون هم مثل تو منتظر نباشه چی؟
گلی: یعنی دوسم نداشته باشه؟ 
- قرار نیست حال عاشقونه‌ی ما هم مثل طرف باشه.  
گلی:  خب عاشقش نمی‌شم. این‌که غصه نداره! داره؟
-  مگه کلید برقه ، هر وقت نخواستی خاموشش کنی؟
گلی: نمی‌شه عاشق یکی بشم که اونم مث من عاشقم بشه؟
عشق گل شب بویی است که  مستت می کنه ولی عمرش   کوتاهه. 
اما ارزشش رو داره که هر آدمی یک‌بار هم که شده در زندگی تجربه‌اش کنه. اما ضمانت همیشگی نداره که عشق می‌شه.
گلی : یعنی اینا که همه هم دیگرو هی دوست دارن با هم پارک و سینما می‌رن و واسته هم می‌میرن الکی پلکیه ؟
-   دوستی با عشق فرق می‌کنه. اونی که تو می‌گی باهم دوست‌ند نه عاشق.  
عاشق اونیه که دستش به معشوق نمی‌رسه. زرد و زار می‌شه و از غذا می‌ره. 
مثل مجنون که سر از بیابون درآورد. 
 


۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

خدای امن


اجازه؟!
شما به ایی موسیو عزرائیل گفتی: بیاد پایین و پدر همه رو در بیاره؟
فکر کنم، شما که خدایی و همه رو دوست داری
په حتمنی این خودش یواشکی رفته تو اون اتاقه که مال شماست‌ها
همین‌طور الکی واسته خودش داره مردم رو می‌کشتونه
ولی ، یعنی ممکنه که شما که خدایی ، حواست نباشه که یکی یواشکی شما کاری کنه؟
اگه بگم: آره شما بهش گفتی برو اون مردم زیاد رو بکش
برو اون‌جا که اون کوچولو چش ریزا که کلاه حصیری دارن ها ؛ اون‌ها رو بکش
بعدم برو اون‌جا که شاهرخ خان دارن ها،
 اتوبوسه داره می‌ره، هولش بده بیفته تو دره؟
بعدم سر راش بیاد ایران و اون همه زلزله بیاره و 
دوستانت رو که طفلیا روزه   هم بودن رو 
همون‌طوری روزه بکشتون
  شما که مارو بیچاره کردی بس که هی گفتی:
شماها رو من ساختم. 
خودم از روح خودم توتون فوت کردم
خوب باشین
 تا خودم دوستون داشته باشم 
و مواظبتون باشم

په کو این مواظبت شما؟


 ولی..... نه
خودم بهتر می‌دونم.

 عزرائیل خان خودش از سر خودی
راه افتاده و ادای شما رو درمی‌آره
آخه خدا که ترسناک نمی‌شه؟