گلي : واسهام قصه بگو خوابم ببره. یه چی كه شيطون و جهندم نداشته باشه
يكي بود يكي نبود
گلي : اون یکی كجا بود كه نبود؟
- اصلا نبود. فقط يكي بوده. که قصه شده. حالا اجازه ميدي بگم؟
گلی: خودت گفتی، یکی بوده یکی هم نبوده. اونی که نیست که دیگه نمیگن نبود؟
گلی: خودت گفتی، یکی بوده یکی هم نبوده. اونی که نیست که دیگه نمیگن نبود؟
گلي :همي الاني نگفتي ؟
اگه خداهم بوده باشه، باهاس بگی: یه روزی که خدا تهنا نشسته بود و یکی هم بود
گلی، همهی قصهها از همینجا شروع میشه، یکی بود، یکی نبود.
گلي : يعني تو هم نبودي؟
منم نبودم
گلي : نازيلا اينام نبودن؟
نه گلي وقتي ميگم هيچ كس، يعني صفر مطلق. هیچ کس
گلي : اگه هيچ کس نبوده از كجا فهميده خدا بوده؟
هنوز چیزی نساخته که خدا بشه؟
شايد هنوز اونوقتا خدا نشده بوده، هان؟
سرش را بالاگرفت و نگاهي معصوم و پر از سوال كرد. گفتم :
- خدا، هميشه خدا بوده
- خدا، هميشه خدا بوده
گلی: پس يكي ديگه هم بوده كه فهميده خداس ؟ كسي که تهنايي خدا نميشه؟
تازشم خدا باهاس بنده داشته باشه تا هي براش نماز بخونن که خدا بشه؟
تازه باهاس یه چیزان زیادی هم ساخته باشه که خودش بفهمه خداس یا نه؟
يعني، اون روزی، آدم و حوام نبودن؟
- نه نبودن
گلي : آسمون و ستارهها هم نبود؟
شيطونم نبود؟
- یه چیزایی بود و یه چیزایی نبود. گلی مگه قصه نمیخوای؟ چرا گیر دادی به خط اول؟ اجازه میدی قصه رو شروع کنم؟
گلی: تو بگو، اگه خدا بوده و یکی، یعنی آدم از اول اولش تهنا بوده، اگه یکی بودهو یکی نبوده
یعنی حوا خانومم نبوده، پس شیطون کیها رو گول مالید که خدا با اردنگی، واسته یه سیب از بهشت انداختمون بیرون؟ هان؟
اونوقت تا من بیچاره دلم یه عشق کوچولو میخواد تو و بیبی بهم چشم غره میرید که الانه شیطون گولت میماله ومیری جهندم
آگه حوا خانوم نبوده که مام نباهاس باشیم. ایی گناه نداره که با یه یکی بود یکی نبود، میزنی به کاسه کوزه کتاب خدا؟ ولی عشق، منو میاندازه جهندم؟ نکنه خدا با میوهها مشکل داشت؟ یا واسته سیب خوردن میاندزتمون بیرون یا واستهی انگور یا عشق!!!
ما که نفهمیدیم این عشق رو خدا ساخت یا شیطون که آخرش همه باهاس بیفتن تو جهندم؟
- گلی، عشق صاف و ساده به جهنم راه نمیده، عشق توام با تاچ و ماچه که ما رو میاندازه جهنم.
- دیگه با تاچ و ماچ عشق نیست. میشه شهوت و فرمایش هورمون
- دیگه با تاچ و ماچ عشق نیست. میشه شهوت و فرمایش هورمون
گلی: یعنی همه فقط باهاس عاشق خدا باشن که دم دست نیست که بشه تاچ و ماچش کرد؟
- گلی جون شما همیشه سر این جملهی یک بود یکی نبود، انقدر چونه میزنی تا برسی به عشق و تاچ و ماچ. برو خودت بگیر بخواب. تو قصه نمیخوای...... استخفراله
به تو هم میگن بچه؟