۱۳۹۲ آذر ۱۰, یکشنبه

زنگ انشاء


واضح و مبرهن است كه اگر آدم پول نداشته باشد،

نمی‌تواند برای خودش کتابی بخرد و در مدرسه یا جاهان دیگر تحصیل کند

آدم بی‌پول شب‌ها گشنه‌پلو می‌خورد و صبح در مدرسه خوابش می‌گیرد و نمی‌تواند به علم حتا نزدیک بشود
بعضی از آدم‌های بی‌پول دزد هم می‌شوند.
 باور کن
آدم باهاس پول داشته باشد تا به‌خاطر یه مانتو یا عطر از الکی به پسرا نگه، 
دوستت دارم
آدمی که پول زیاد دارد هیچ‌وقت مثل زینت خانوم به خانه سالمندان نمی‌رود و تا وقتی پول زیاد دارد
آدم باید پول داشته باشد تا همه او را دوست داشته و بهش از الکی احترام بزارن
آدم بی‌پول همیشه تهنای تهناس و از همه بدش می‌آد
آدم بی‌پول مجبوره به‌جای شوور برای خودش صاحب پیدا کند 
که برای او لباسان خوشکل بخرد و او را همیشه به سفر ببرد و
 ماشین خوکشل برایش بخرد و ..... 
همه چیزانی که اگه نداشته باشی، هیشکی آدم را دوست ندارد
بعد تو خوشحال،
 آقای شوور، راضی 
با خانوم منشی،   بازی

 واضح و مبرهن است که علم خیلی بهتر از ثروت است. 
به شرطی که پول داشته باشیم که سر کلاس شکم‌مون قارو قور نکنه تا درس شما رو بفهمیم




همه‌اش دروغ‌های بی‌بی‌ست




اجازه؟
شما خيلي دوس داري ما هي گريه كنيم.
خودمون رو بزنيم بيچاره كنيم.

بعد از غصه بميريم
و نفس‌مون بالا نياد از بس بزنيم تو سرمون
هاااااااااااان؟
شما كه خدايي خودت دوس داري هي بزني تو سر خودت كه ايي بي‌بي مي‌گه:

 هر چي بيشتر خودش رو بزنه و ريز ريز كنه شما بيشتر دوسش داري؟
خودتم همه‌ي همه‌اش داري گريه مي‌كني؟

یعنی ما رو فقط واسته گریه و بدبختی، زلزله و سیل و اینا ساختی.
 یا اینا سرمون می‌اد چون از شما فقط بدبختی فهمیدیم؟
يا اينام « گریه کنید خدا بیشتر خوشش می‌آد » از دروغاي بي‌بي‌ست هاااااااااان؟


گلی از عرش تا فرش

می‌گم هاااااا
بی‌بی‌ می‌گه:

 شما تو آسمونا نشستی و ما رو می‌بینی
کیمیان می‌گه: شما از روح خودت فوت کردی به ما و ما شدیم
آقای توسری توی اداره ارشاد هم که یه سال زندونی‌م کرد و انداخته بودتم پهلو اون کتاب خطرناک‌ها که می‌گفتن:

 شما اصلا نیستی و هر چی هم که از کیمیان نشنیده بودم اون‌جا از اون آقا رشتی شنیدم و یادگرفتم هااااااااااا
گفت: این فضولی‌ها به هیچکی جز آقای قرائتی نیومده
حالا ما شما رو کجا پیدا کنیم؟

نمی‌شه همون که کیمیان می‌گه باشی و من کمتر بترسم
از قیامت و آتیش و دود و اینا
نمی‌شه شما انقده ترسناک نباشی؟
با هم بازی کنیم. برات تو استکان کوچولوهام چایی بریزم، با هم نقاشی کنیم و اینا؟
 

 کیمیان می‌گه می‌شه. 
اما اونای دیگه می‌گن تو و کیمیان با هم می‌افتین جهندم
حالا من به شما، کدوم وری نگاه کنم؟
به عرش
یا فرش؟