میگم هاااااا
بیبی میگه:
شما تو آسمونا نشستی و ما رو میبینی
کیمیان میگه: شما از روح خودت فوت کردی به ما و ما شدیم
آقای توسری توی اداره ارشاد هم که یه سال زندونیم کرد و انداخته بودتم پهلو اون کتاب خطرناکها که میگفتن:
شما اصلا نیستی و هر چی هم که از کیمیان نشنیده بودم اونجا از اون آقا رشتی شنیدم و یادگرفتم هااااااااااا
گفت: این فضولیها به هیچکی جز آقای قرائتی نیومده
حالا ما شما رو کجا پیدا کنیم؟
نمیشه همون که کیمیان میگه باشی و من کمتر بترسم
از قیامت و آتیش و دود و اینا
نمیشه شما انقده ترسناک نباشی؟
با هم بازی کنیم. برات تو استکان کوچولوهام چایی بریزم، با هم نقاشی کنیم و اینا؟
کیمیان میگه میشه.
اما اونای دیگه میگن تو و کیمیان با هم میافتین جهندم
حالا من به شما، کدوم وری نگاه کنم؟
به عرش
یا فرش؟
بیبی میگه:
شما تو آسمونا نشستی و ما رو میبینی
کیمیان میگه: شما از روح خودت فوت کردی به ما و ما شدیم
آقای توسری توی اداره ارشاد هم که یه سال زندونیم کرد و انداخته بودتم پهلو اون کتاب خطرناکها که میگفتن:
شما اصلا نیستی و هر چی هم که از کیمیان نشنیده بودم اونجا از اون آقا رشتی شنیدم و یادگرفتم هااااااااااا
گفت: این فضولیها به هیچکی جز آقای قرائتی نیومده
حالا ما شما رو کجا پیدا کنیم؟
نمیشه همون که کیمیان میگه باشی و من کمتر بترسم
از قیامت و آتیش و دود و اینا
نمیشه شما انقده ترسناک نباشی؟
با هم بازی کنیم. برات تو استکان کوچولوهام چایی بریزم، با هم نقاشی کنیم و اینا؟
کیمیان میگه میشه.
اما اونای دیگه میگن تو و کیمیان با هم میافتین جهندم
حالا من به شما، کدوم وری نگاه کنم؟
به عرش
یا فرش؟