۱۳۹۲ مهر ۳, چهارشنبه

عشق کشک



ببين چقده  گشنگ مي‌خونه ايي رضا جون خان صادق: 

تو دلم نقل يه حرفايي هست كه بگم مي‌ري،  نگم می‌میرم
بعضیا بدجوری عاشق می‌شن 
عشق یعنی، تو بمون من می‌رم
تو که می‌ری نفسم می‌گیره
همه‌ی خستگیات یک‌جا چند؟
تو بخندی همه چی حل می‌شه
تو بخندی همه چی خوبه
بخند
آخی باز دلم عشق خواست، یکی باشه که وقتی نباشه، دلم هی براش تنگ بشه
وقتی هست، تاپ تاپ بکوبه
بفهمم زنده‌ام
چرا دل آدم واسته یکی دیگه تنگ می‌شه؟
می‌دونم چون‌که عاشق می‌شیم
ولی چرا هی تنگ می‌شه؟
خب هس دیگه، هر وقتم که شد می‌بینیش
ولی بازم نمی‌شه، باز آدم دلش تنگ می‌شه تا وقتی که دیگه چشم دیدنش رو نداشته باشه
باور کن. همه دوستان من که یه روزی عاشق یکی بودن، 
همی حالا از یارو متنفرن می‌خوان سر به تنشم نباشه
خب چرا؟
ایی که یه روزی اون همه خوب بوده! دوسش داشتیم! دل‌مون هی تنگ می‌شد
وقتی تلفن می‌زد، رو ابرا بودی
پس چی‌می‌شه؟

کیمیان می‌گه اینا همه‌اش اعتیاد به انرژی تازه وارده

اگه همه دنیا بنده انرژی باشه،
 که یعنی عشق کشک؟