۱۳۹۳ تیر ۱۸, چهارشنبه

گور بابا ناراضی



چرا این آدما واسته تو هم رو می‌کشن؟
می‌خواد داعش باشه می‌خواد رامش.
واسته شما چه فرقی داره؟
مثلنی منی که خودت ساختی اگه اراده نکرده بودی
من این گلی غلط غلوط
 نمی‌شدم رو،
خودت دوسش نداری؟
تو نخواستی گلی یه قلب آستر سر خود باشه
به کی چه
 من با شما چه طوری حرف می‌زنم
چه‌طوری فکر می‌کنم هستی یا چی؟
به کسی چه؟

شما راضی ، منم راضی
گور بابا ناراضی
چرا نمی‌ری بگی هم دیگه رو نکشن؟
پس ایناشم شما خواستی؟
بازم وقتی شما راضی من چی بگم، هان؟
گور بابا شیطون ذلیل شده که هی اسمش بد در می‌ره
نه من‌

نوکرتیم




بعده یه خوشی از ته دل اومدم بگم : خداجون مرسی
 اما یه جوری که اندازه خوشحالیم باشه.
یه کم فک کردم بگم: خدا جون نوکرتیم
دیدم اون‌که نوکر لازم نداره
گفتم بگم: خاک 
پاتیم.
دیدم پا نداره که خاک زیرش لازم باشه
خواستم بگم: قربونت برم مرسی.
دیدم اوکی خودش تازه ما رو ساخته که باشیم.

 قربونی لازم نداره
آخرش گفتم:
 چه توقعا که داریم بی‌خودی
شما انقده گنده‌ای که هیچ‌کی نمی‌تونه هیچ چیه شما بشه.

 بعد ما منتظریم از اون بالا دوربین بندازی ببینی ما چی‌کار می‌کنیم؟ نه؟؟؟
مام که باهس
مواظب شیطون باشیم و گولش،
 فکر نکنیم، با خودمون حرف نزنیم ... تا شمایی خوشت بیاد که
 اصلن وقت نداری برگردی به اراده چند میلیارد سال پیشت.
باهاستی یاد بگیریم مث شما هی بگیم باش و بشیم
هان؟

 ینم از درس این ماه رمضون بعد از یه بقشاب زولبیا بامیه،
 یه کاسه آش رشته پر نعنا داغ و کشک.
 یه کوچولو هم باقالی پلو با گوشت و دیگه چی بود؟؟؟



کتاب صوتی





 می‌شه منو کتاب صوتی کنی؟
دلم خواست یه چی بگم
فقط نمی‌دونم چی
یه وقتانی یه عالمه چیزان هست که آدم دلش می‌خواد بگه و یا نباهس بگه
 یا یکی نیست که واسته‌اش بگه
یه وقتانی هم هیچ چی نیست که دلت بخواد بگی
 ولی باهاس زورکی هم که شده یه چی بگی
اون وقتا چی؟