ماییم و یه ماه رمضون که میگن ماه خدا میشه
خلاصه که یک ماه آدم باحالی میشیم
البته اگه گلی بذاره
شب قدر بود و ما بودیم و گلی خانومی
در تیوی استادی از شب قدر و سورهی تکویر میگفت
منم بیتوجه به گلی سراپا گوش و دل به راوی داده بودم که واقعه، واقع شد
گلی: کیمیان اینا که ایی آقاهه میگه یعنی چی؟
- تو نمیخواد از حالا به این چیزها فکر کنی
ممکنه دوباره شبها کابوس ببینی و اوضاع خطر ناک میشه
همینطور که انگشت اشارهاش بالامیرفت،
منحرف شد به سمت دماغ و گفت:
گلی: اینم باز از اون حرفان خطرناک راجه به خدا و ایناس؟
- این حرفهاییست که خدا پیغام داده برای ما
گلی: خدا چی گفته؟
- حالا بزرگتر که شدی گیرات از روی من کم میشه و میره روی اینا
منم که خر میدونم هر چه که گلی ازش منع بشه، همون عزیز و خواستنی میشه
بیخودی دهان گشوده بودم و باید یهجورایی سر و تهش هم میاومد که ممکن بود
هر چیزی دراین باره برای خودش و من بسازه
- ببین گلی.
زندگی یه آغاز داره یه مرگ.
زمین و بشریت هم مستثنا نیستند
بالاخره قراره زمین هم یه موقعی تعطیلش کنن برن یه کرهی دیگه.
بهش میگن قیامت
گلی: اه.... مگه میشه؟
هان کیمیان... میشه مام بریم یه جاهان دیگه که تموم نشه
- گلی جون تا بخواد این دنیا تموم بشه خدا می دونه کی باشه
از عصر عیسی تا حالاقراره ستارهها یه روز خاموش بشه، خورشید بره.
زلزله بیاد، سیل و رانش زمین بشه
منم که جوگیر نفهمیدم این مخلص تیوی در طی روز هرچه میبینه و میشنوه
ضبط میکنه
یهو منقلب شد. از این رو به اون روکه
گلی: خب دیدی قیامت شده و تو نفهمیدی
خودم دیروزی تو تیوی دیدم، چین، پاکستان، کره، زلزله شده
یه جاهان دیگههم زمین راه افتاده واسته خودش رفته
تازهشم جنگلان روسی از گرما آتیش گرفتن
تازه اینام که چیزی نیست
اون آقاهه میخواد موشک بزنه به خونهی اون یکی آقاهه که کیک زرد پخته
بازم بگم؟ پس چطوری بناست حالیت بشه قیامت شده؟ هان؟
- والله گلی جون پنجاه سال پیش هم مردم همین فکر را میکردن
از اون قدیمتر هم باز همینطور .
همیشه همه منتظر قیامت بودن
انگشت اشاره درآمد و رفت سمت دامن. چشمهای من گرد شد.
مالیده شد به دیوار
- برای همین. مردم درست زندکی نمیکنن.
بعد منتظر میشینن دنیا تموم بشه دلشون هم خنک شه
که اگه خودشون زندگی نکردن
عوضش خدا پدر اونایی که رندی و ..... بلد بودن در بیاره
کاش بهجای فکر پایان به حالا نگاه کنیم
معلوم نیست فردا باشیم
گلی: کیمیان.... نمی شه حالاکه قراره الان زندگی کنیم، من واسته خودم عشق داشته باشم؟
ببین از کی تا حالاس هی نذاشتی عشق پیدا کنم
شده پیتزان فلفلی اون روزی
تو که گفتی خوب نیست. من گفتم میخوام.
وقتی خوردم تند بود
دادم تو بخوری من مال تو رو خوردم
پدر سوخته این که دیگه پیتزا نیست من جورت رو بکشم
بری و حالت گرفته بشه
من چهطوری جور تو رو بکشم؟
گلی: حالا تو که نمی دونی.
بذار من یهبار مث ایی مارگاریتا اینا عشق پیدا کنم
اگه بد بودم، برم دنبال کارم
هی نیشستم تا یه چی بشه من بتونم عیشق داشته باشم
تازه این که چیزی نیست. یه شب هم خواب دیدم تو مردی تا من تونستم
عشق داشته باشم
خب ایی طوری خوبه یا تو هم باشی و من بفهمم عشق خوب نیست
شاهد مثل انوشه خانوم انصاری منم رفتم ماه
شاهدم رفتم مریخ؟
هان..... نمیشه؟
خوب فکر کن....... میشه؟