۱۳۹۲ مرداد ۱۷, پنجشنبه

هر کسی جز گلی


گلی یک نگاه در آینه به خودت بنداز، خسته نشدی بس‌که همیشه منتظر
نشستی تا یکی دیگه بیاد و به زندگی‌ت
رنگ و زیبایی بده؟
-گلی: تخصیره منه یا تو که زندونیم کردی تو این خونه؟
مواظبی به چی فکر می‌کنم؟
کجا رو نگا می‌کنم؟
به چی می‌خندم، از چی گریه‌ام می‌گیره؟
راه داشت تازه تو خوابم مواظب بودی
چی خواب می‌بینم!!
- تو که این همه از من و مراقبت‌هام خسته شدی، چه‌طور می‌خواهی یکی
دیگه که انتظار داری همین رفتار را باهات داشته باشه تا باور کنی عاشقته؛ 
خسته‌ات نکنه؟
گلی: نخیرم اون عشقه.
همه‌اش که اینا نیست. یه عالمه چیزان خوب دیگه
هم هست.
با هم بیرون می‌ریم، صد بار جلو آینه می‌رم،  تا همیشه خوشکل باشم. هی
خوشحالم به همه می‌خندم، می‌رقصم،
می‌خونم و اووووووه یه عالمه کارن
دیگه خانوم.
- بهتره اول بری پیش یک روانشناس بل‌که سر در بیاره تو چرا نمی‌تونی وظایفت در قبال خودت رو انجام بدی که منتظر نشستی؟ 
وقتی عشق به
سمتت می‌آد که در تو هم عشق به خودت باشه، این یعنی
قانون جاذبه روح الهی
ولی تو منتظر نشستی یکی دیگه بیاد خوشبختت کنه.
یکی دیگه بیاد که
 تو لطف کنی
به خودت عشق بدی؟

مثل اون همه نذر و دخیل که می‌بندی تا یکی بیرون از تو معجزه کنه؟

 یکی غیر از خدای بی شریک؟