هاااااا فهمیدم چرا به بابا آدم و خانوم حوا
گفته بودی دست به سیب نزنن
واسته اییکه اگه به خودشون بود،
هنوز مث میمونا بالا درختا بودیم
کسی هم از سیب خبر نداشت
نه که ما فقط چیزانی رو دوست داریم که نباهس
شمام اییطوری بهشون گفتی تا حتمنی برن سراغش و ازش بخورن
و از بهشت با اردنگی بندازیمون بیرون
که خودمون کلی زحمت بکشیم و
پدرخودمون رو دربیاریم
چهار دست و پا دنبالش بگردیم
تا با همین دوتا پای خودمون برگردیم بهشت
هاااااا؟
وقتی دکتر بهم نخسه میده و من دوست ندارمکیمیان کیسه دواهام و قایم میکنه
که خودم پیدا کنم و بخورم
چرا ما رو انقده نکن بدتر کن ساختی هاااا؟
یا چون سیب خوردیم نکن بدتر کن شدیم؟