فکر کن توی گرمای خداد درجه بری ارشاد گلی از ترس بلرزه و یک در میون دامن مانتوی صد کیلویی رو بکشه که
گلی: کیمیان! من میگم تا دیر نشده دریم
چرا ؟ مگه دزدی کردیم یا جنایتی مرتکب شدیم؟ باید بمونیم و همه سعی که داریم بذاریم برای گرفتن نتیجه
گلی : خب اگه ایی آقای ارشاد زد تو کلهام و
گلی: کیمیان! من میگم تا دیر نشده دریم
چرا ؟ مگه دزدی کردیم یا جنایتی مرتکب شدیم؟ باید بمونیم و همه سعی که داریم بذاریم برای گرفتن نتیجه
گلی : خب اگه ایی آقای ارشاد زد تو کلهام و
گوشم و پیچوند و
گفت : کی گفته از ایی حرفان زیادی بزنی چی ؟
تو اگه باور داری حرفهات الکی نیست باید بتونی ازشون دفاع کنی ؟گلی جون ، زندگی یک مبارزه است
گلی : خب من که نمی تونم هی با همه بی جنگم ؟
تازشم تو خودیتم نمیذاری حرف بیزنم، حالا باهاس جواب شب اول قبر به ایی آقاهه بدم ؟
خنده ام گرفته بود . گفتم
تو اگه باور داری حرفهات الکی نیست باید بتونی ازشون دفاع کنی ؟گلی جون ، زندگی یک مبارزه است
گلی : خب من که نمی تونم هی با همه بی جنگم ؟
تازشم تو خودیتم نمیذاری حرف بیزنم، حالا باهاس جواب شب اول قبر به ایی آقاهه بدم ؟
خنده ام گرفته بود . گفتم
گلی تو که از منم زنده تری شب اول قبر کجا بوده ؟
گلی : اوکی خانومو ! ندیدی اون آقاهه اون روزی چطوری نیگام کرد؟
گلی : اوکی خانومو ! ندیدی اون آقاهه اون روزی چطوری نیگام کرد؟
اون وقتی قلبم از سینهام افتاد تو دیلم و هی پیچ خورد و هی چرخید؟
گلی جون زندگی نوعی مبارزه است . مبارزه برای آنچه که حق خودت میدونی. اگه حقت رو نگیری کسی دو دستی تحویلت نمیده
گلی : حالا نمیشه بجای ایی آقای از ما بهترون با یکی دیگه حرف بزنم؟
مثلا با کی ؟
گلی : با شیطون که هم از ایی آقای روسری گونده تره و هم خطرناک تر ولی
گلی جون زندگی نوعی مبارزه است . مبارزه برای آنچه که حق خودت میدونی. اگه حقت رو نگیری کسی دو دستی تحویلت نمیده
گلی : حالا نمیشه بجای ایی آقای از ما بهترون با یکی دیگه حرف بزنم؟
مثلا با کی ؟
گلی : با شیطون که هم از ایی آقای روسری گونده تره و هم خطرناک تر ولی
همیشه به من میگه نازی نازی گلی تو خیلی خانومی؟
خب گلی اگه شیطون هم بخواد مثل اداره از ما بهترون دعوات کنه که دیگه کسی گولش رو نمیخوره؟
. همه مثل بچه آدم زندگی میکردن
طبق معمول وارد عالم کشف و شهود شد و جرقهای درخشید و گفت
گلی : اه ! خب پس چرا ایی آقای روسری مث اون نمیگه گلی نازی که منم نخوام بیرم با شیطون حرف بزنم ؟
نکنه ایی آقاهه خودیش از دوستان شیطونه که هی یه کارانی می کنه که من از خدا بترسم و هی برم سراغ شیطون ؟
مگه اون روزی نمی گفت
طبق معمول وارد عالم کشف و شهود شد و جرقهای درخشید و گفت
گلی : اه ! خب پس چرا ایی آقای روسری مث اون نمیگه گلی نازی که منم نخوام بیرم با شیطون حرف بزنم ؟
نکنه ایی آقاهه خودیش از دوستان شیطونه که هی یه کارانی می کنه که من از خدا بترسم و هی برم سراغ شیطون ؟
مگه اون روزی نمی گفت
های گلی تو خدا رو نشناختی بیا تا خودم برات بیگم خدا چیه هان ؟
تازشم نکنه خود خداهم میث ایی آقاهه بداخلاقه که همه دوس دارن حرفان شیطون و گوش بیدن ولی حرفان خدا رو نه
تازشم نکنه خود خداهم میث ایی آقاهه بداخلاقه که همه دوس دارن حرفان شیطون و گوش بیدن ولی حرفان خدا رو نه
ببین گلی بعضی ها فکر می کنند خدا پرست هستند .
در حالی که معنای خدا شناسی و خدا پرستی رو نمی دونند و حتی جرات فکر کردن به خدا را هم ندارند چون نه قادر به درک خودشان هستند و نه خدا.
همیشه از نزدیک شدن به خدا ترسیدن چون مثل تو فکر می کنند خدا فقط از آتش و خون حرف میزنه.
در حالی که خدا با مهربونی میخواد حالی ما بکنه که همگی
در حالی که معنای خدا شناسی و خدا پرستی رو نمی دونند و حتی جرات فکر کردن به خدا را هم ندارند چون نه قادر به درک خودشان هستند و نه خدا.
همیشه از نزدیک شدن به خدا ترسیدن چون مثل تو فکر می کنند خدا فقط از آتش و خون حرف میزنه.
در حالی که خدا با مهربونی میخواد حالی ما بکنه که همگی
اشرف مخلوقات و حامل روح او هستیم
گلی : خب منم که اگه بخوام هی خدا بداخلاق رو دوس داشته باشم که دیگه
گلی : خب منم که اگه بخوام هی خدا بداخلاق رو دوس داشته باشم که دیگه
کسی منو دوس نداره و عمو سید بهم نمیگه نازی ؟
تازشم
هی باهاس از ترس شبا خوابان بد بد ببینم و تا صبح از ترس بلرزم که چرا حرف خدا رو زدم . ایی آقای روسری از قیامت هم خطرناک تر شده
حالا هم چینام معلوم نیس قیامت راس راستی باشه ولی ایی آقای روسری الانه پشت اون در منتظر برم تو و خدمتم و برسه
حالا نمیشه قول بیدم دیگه به خدا فکر نکنم . هیچی هم نپرسم و مث بز هر چی هر کی گفت باور کنم؟
نه گلی جون همه عمر مثل بز ترسیدیم، لای قران رو باز کنیم که
چشممون نخوره به جاهایی که گفته خدا در همه هست و انسان صغیر نیست که جز خدا ولی دیگری داشته باشه
تاهمیشه بتوانند به ما زور بگویند و از جهل مون کوچیک مون کنند
تو کار بد نکردی که از چیزی بترسی
همین موقع در اتاق از ما بهترون باز شد و نوبت دیدار رسید .
غلط نکنم کم مونده بود خودش رو خیس کنه
غلط نکنم کم مونده بود خودش رو خیس کنه
پشت مانتوی من قایم شد و ما قدم به دروازه نکیر و منکر گذاشتیم
طرف مربوطه بی آنکه سر بالا بیاره گفت
خب پس این بچه زبون دراز تویی ؟
صدا از دیوار دراومد ولی از گلی نه. حضرت اجل سرش را بالا آورد و گفت
کی به تو گفته خدا توی همه آدم ها زندگی میکنه؟
با لکنت زیر لبی گفت
گلی : من فقط بی گوناهم همه اینارم ایی کیمیان گفته
بی من چه خدا از الکی تو کیتابش گفته روحیش و داده به آدم. ها؟؟
حالام هر کی هر کاران بدی میکنه میاندازه گردن شیطون.
خب اگه خودش تو ما هس چرا با اردنگی نمیزنه شیطون و بیرون کنه؟
خب اگه خودش تو ما هس چرا با اردنگی نمیزنه شیطون و بیرون کنه؟
حضرت اجل فرمودند
خدا فقط روحش را در حضرت آدم دمید نه در تو
گلی : اه پس ما همه بچه سر راهی بودیم و مال بابا آدم نیستیم ؟
به بچه این فضولی ها نیومده . تو هم اگه خیلی دوس داری چند تا کتاب آقای قرائتی بخون تا همه رو یاد بگیری
گلی : هان ! یعنی پس قران ما با مال اون فرق داره ؟
نخیر
گلی : پس قران فقط واسته بابا ادم گفته ؟
پس کی باهاس حرفان خدا رو گوش کنه ؟
حالا که حرفانیش به من مربوط نیست و مال منم نیست پس من باهاس جواب کدوم خدا رو بدم ؟
اگه روز قیامت هم گفت چیرا حرفان منو گوش ندادی منم بگم
تو اون کیتابه فقط واسه بابا آدم حرف زده بودی که خودیش اونقده سال پیش مرده بوده ؟
ولی شیطون هر روز با من و در گوشم حرف میزنه
تازشم بهم میگه : گلی نازی چقده تو ماهیی . بیا همه چیزان خوب دنیا واسه تو.
خب من باهاس حرفان یکی رو گوش بیدم دیگه ؟
خب من باهاس حرفان یکی رو گوش بیدم دیگه ؟