۱۳۸۷ شهریور ۲۳, شنبه

اداره از ما بهترون

فکر نمی کنم با این اوضاع دیگه گلی , واسه من گلی بشه
جاتون خالی بود امروز اداره از ما بهترون که آخر نشست و از ته دل گریست. به   آقای توسری هم گفت
گلی : می خوای واسه ات نوشته بدم که با خدان و ایی چیزانش کار نداشته باشم تا تو خیالت از من راحت بشه؟ این‌گاری  مشکل شما اینه
می ترسی اون چیزانی که خودت یاد گرفتی یه روزانی غلط از آب در بیاد نه دنیات رو داشته باشی نه آخرت ؟
شیطون که از خداشه ما همه اش بهش فکز کنیم .
تازشم هر چی زیشت تر بهتر . این چه خدانیه که خودش می بخشه ایی آقای روسری نمی بخشه ؟
مگه می‌شه همه فقط خدا رو جوری بشناسن که اون هایی که الهیات خوندن تونستن‘  یاد بگیرند ؟
اگه یارو  - آی کیوش مورد داشته تکلیف چی می‌شه ؟
دستش رو کشیدم که یعنی‘ « ساکت گلی. » آهسته کنار گوشش ادامه دادم که:
- خدا فردی و شخصی است. وای بر مایی که همه چیز رو دیگران باید برامون دیکته کنند. چون می ترسند بهش فکر کنیم.
خدای تو شکل تو است
هم اسم تو هست
فقط کافیه باورش  کنی
من اول ها می ترسیدم دست به قران بزنم سوسک بشم . اما یه روزی دیدم توش نوشته انسان جانشین خداست
روزی قرآن را باز کردم و فهمیدم این کتاب فقط در جهت انسان خدایی طرح ریزی شده
بعضی‌ها هم  می ترسند ما باور کنیم , انسان خدا ییم.
 اون‌هایی که فکر می‌کنند خدا با شکل ما کار داره نه تفکر و رشد روح انسان. در نتیجه صلاحیت اظهار نظر راجع به افکار گلی و هر انسانی را ندارند .  همه ترسشون از اینه دچار وسوسه شطیون بشن. خب چرا انقدر خودشان را سرکوب می کنید که به قاعده یک تی -ان - تی سیار  قوی عمل کنتد ! دماوندوهای خاموش .
خلاصه که آخر هم بدونه اینکه اصلاحات کتاب را  نگاه کنه گفت :
تو نرفتیتحصیل کنی تا راجع بهش اجازه داشته باشی حرف بزنی یا فکر کنی .
گفتم شما که هنوز نخوندی ؟
براندازی کرد و گفت : اونی که من باید بفهممم فهمیدم
آقا از اینجا فهمیده بود اصلاح من به درد نمی خوره که , توقع داشت این بار رنگ عوض کنم و با چادر برم دست بوس
در ادامه اضافه کرد که، در این سی ساله هر چه درباره‌ی خداوند باید گفته می‌شد، جناب قراعتی گفت و لازم نیست بیش از این هم چیزی کفته بشه. شما هم بهتره در مطبخ باشی تا در ارشاد
البته که خدا یاری کرد و به هر ضرب و زوری بود، گلی با اجازه‌ی جناب حمیدی رئیس وقت ارشاد چاپ شد. ولی یادم دادند دیگه درباره‌ی خدا نه فکر کنم، نه بنویسم و نه حرفی بزنم
زیرا آقای قراعتی گفته و ما را بس