۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

پرچونگي هاي گلي 1






راسته که شما توی "آسمون ها زندگی می‌کنی؟
پس قبل از اینکه آسمون‌های بی ستون رو ساخته باشی کجا زندگی می‌کردی؟
خودت خبر داری از اول اولش که اومدی، چی بودی؟ یعنی قبل از اینکه خدا باشی
چون اگه هیچ‌کی نبوده  پس  ؟خدای کی‌ها بودی؟
بايد بنده باشه تا خداهم باشه، یا لازم نیس؟ چون خودت که می‌دونستی خدایی
اون اول اولا خودت تهنا تهنا فهمیدی خدایی؟ 
 اگه کسی بهت گفته باشه، پس خيلي هم معلوم نيست خدا باشي. چون قبل از تو هم يكي بوده که گفته شما خدایی؟
ولی وقتي کسی نبوده هم که شما خداش باشی، پس به چه در می‌خورده خدا باشی یا نه؟
 چرا  يه خدا اين همه آدم بد درست مي كنه؟
راستی! بی‌بی می‌گه:

  « شما همه رو ساختي  که از اول‌ش  روي زمين زندگي  كنيم .
  ولی خواستی دل‌مون رو آب کنی بهمون گفتی : می‌خواستی بذاری  توی بهشت باشیم. ولی  خانوم حوا سیب خورد همه رو انداختی  زمین
  بازي در آوردي كه بيرون مون كني؟
شايد از اولش پررو بوديم كه اگه مي گفتي خودمون نمي رفتيم؟
به قول خاله زري هيچكي از چيزان تو سر در نمياره!
 خدا، شما بابات هم خدا بوده كه خدا شدي؟

یه شب توي خوابم  بودي
  بی‌بی دعوا مي كنه كه از ايي فكراي زشت نكنم
يعني   گناه داره چرا شكلت رو ديدم؟
من كه هيچ وقت از حرفاي ايي بزرگترا سر در نميارم
هميشه تا يه چي مي خوام بگم باهاس اول چشاشون و نيگاه كنم كه اخم غره كردن يا نه؟

خب  اگه همه جا باشي و همه رو ببيني ولي كسي شما رو نبينه كه خيلي بد مي‌شه؟
از اونم بد تر كه شماو نمي‌توني مث من دوست و رفيقي داشته باشي كه گاهي از دست ايي بنده هات واسه اش شكايت كني
پس ايي خدا بودن چه فايده‌اي داره؟
وقتايي كه مواظب كاراي ماهستی كي مواظب كاراي اوناي ديگه مي‌شه؟
آقاهه اون روزي مي گفت «عشق و مشق از كارن شيطونه»
ولي  
بی‌بی مي‌گه خدا مظهر عشق.
بالاخره ايي عشق شيطونيه يا خدايي؟
خدايا تو همه فكرهاي ما رو مي خوني يا فقط فكرهاي خوب رو؟
وقتي فكر بدها رو هم مي‌خوني، از خودت خجالت نمي كشي كه ما رو ساختي؟
بی‌بی می‌گه « نباهس کارانی بکنم که  عصبانی بشی »
فکر می‌کردم خدا عصبانی  نشه
راسته که خواستی خودت رو ببینی، جهان شدی؟

تا حالا از اینکه چون خدایی تنهای تنها هستی، دلت گرفته؟
يه اصغر آقا قصاب همساده ماست كه سيبيلان گنده داره تا توپ بچه‌ها می‌افته حیاط شون مث دیو نعره می‌زنه و توپ رو پاره می‌کنه. مي‌شه اونم بندازي جهندم؟
من که الان زورم بهش نمی‌رسه بذار دلم وبه این جهندمت خوش کنم
خدايا نمي شد ايي بهشت و انقده گنده مي‌ساختي كه براش كنكور نذاري؟
 ما كه يه روزي از يه جايي شروع شديم. تو بگو كي و از كجا شروع شدي؟

نمي شه  مث ايي شيطون همه چيزان رو با نازي و به به به ما مي‌گفتي تا بيشتر حرفانت رو گوش مي‌كرديم؟
بی‌بی مي‌گه بعضي روزا روز خداست
مي شه روزاتون رو تو دفتر من علامت بذاريد تا باقيش رو واسته خودم با پسر شمسي خانوم دكتر بازي كنم؟
می‌شه لطفا؟
یا اصن امکان نداره؟