۱۳۸۸ فروردین ۲, یکشنبه

بهار شده که شده



اصنم به من چه که عید شده؟
شده که شده. واسته خودش شده. نه اصنم واسته خودش چیه؟
واسته آدمای خوشبخت شده. همونا که عشق و پیرهن نو دارنا. همونا
آدم وقتی حتی یه دونه عشق کوچول موچول نداشته باشه که صبح که پا می‌شه بهش فکر کنه و هی تا یادش بیفته تو دلش قند آب بشه نداشته باشه
خب آدم نیست که. اصنم بهش ربطی نداره که بهار اومده؟
بهار رفته؟
یا قراره بیاد؟
تازشم این کیمیان خانوم از اولش هی الکی پلکی گفته عید مال خودش تنا تناست. تازشم به منم هیچ مربوطی نیست. پس من چیکار کنم؟
نه عشق پیدا کردم؟
امسالم که اصن اصن هیچ کجا نرفتیم
تازه شمال‌مونم نرفتیم
همه‌اش یا خونه نشستیم
یا گلی بیچاره تهنا خونه نشسته
نه که کیمیان نبره‌ها.
ایی فامیلان‌شون تا آدم رو می‌بینن می‌خوان هی فشارت بدن
بچلوننت هی از لپم ماچان آبدار بکنن و بگن: ای گلی جون قربون قدت برم
تو هم بالاخره کتاب شدی؟
رفتی قاطی آدما؟
بعدم هی ایی کیمیان لباش و می‌جوه و ابرواش رو این‌جور این‌جوری بالا می‌ده که یه وقتی یه چی نگم
خب ایی چه فایده داره زندگی؟
از قدیمام که بدتر تهنا شدم؟

تازه شم جمعه‌ای یو چی سیف رو دیدی؟ ای جووونم . بیچاره زلیخا خانوم، حالا که تازه خوشگل و جوون شده، باهاس زن یوچی‌سیف پیر بشه که تازشم موهاش سفیده؟

پس ایی زلیخا خانوم هیچ وقت به موقع‌اش به ایی عشق نرسیده که
یا زیادی زود اومده
یا زیادی دیر
اصن می‌دونی چیه؟
نه که ایی خدا خودش نمی‌تونه عاشق بشه. هی جاهای عاشقی رو عوض بدلی می‌کنه تا هیچ‌کی به عشقش نرسه
پس ایی دیگه چه فایده داشت این‌همه شما زحمت کشیدی ما رو ساختی
تو مون فوت کردی
ما زنده شدیم
آدم شدیم

که به جای شما عاشق بشیم
تا شما بفهمی عشق چی چینه؟
ایی‌طوری که هیچ‌وقت خودتونم نمی‌فهمی. خب بهتر نیس یه فکری بکنید تا هم خود شما بالاخره بفهمی عشق چیه؟
هم ما بیچاره حیوونی‌ها این‌قده تهنایی غصه نخوریم
یکی باشه که باهاش غصه بخوریم، کمتر دردمون بیاد یا نه؟

یا اصن چرا غصه بخوریم؟ به نظر شما ایی طوری بهتر نیست که آدما اصن غصه نخورن؟
یه‌کم فکر کنید
من برمی‌گردم ازتون می‌پرسم
عجله نکنی یه وقتی‌ها
یواش فکر کنید که خوب فکر کرده باشی

مرسی خدا که همیشه به حرفانم فکر می‌کنی
اصنم عصبانی نمی‌شی
روز قیامتم به‌خاطرش منو نمی‌اندازی جهندم تا ایی کوکب خانوم خیت بشه هی الکی می‌گه تو همه رو می‌اندازی تو آتیشان جهندم
دل شیطونم بسوزه ماها عشق داریم
اون که همه‌اش از چیزان بده نمی‌تونه عشق داشته باشه
اه چه بامزه
هم خدا که خیلی خوبه نمی‌تونه از خوبی عشق پیدا کنه
هم ایی شیطون بلا گرفته که از بدی نمی تونه عشق پیدا کنه
پس کی می‌تونه، آخرش عاشق بشه
یه چی اون وسطا؟
حالا شما یه‌خورده خوب و حسابی دوباره فکر کنید
بعد بگید
یادتون نره‌ها
من آخه خیلی عجله دارم
همه‌اش می‌ترسم، دیر بشه