اما یه جوری که اندازه خوشحالیم باشه.
یه کم فک کردم بگم: خدا جون نوکرتیم
دیدم اونکه نوکر لازم نداره
گفتم بگم: خاک پاتیم.
دیدم پا نداره که خاک زیرش لازم باشه
خواستم بگم: قربونت برم مرسی.
دیدم اوکی خودش تازه ما رو ساخته که باشیم.
قربونی لازم نداره
آخرش گفتم:
چه توقعا که داریم بیخودی
شما انقده گندهای که هیچکی نمیتونه هیچ چیه شما بشه.
بعد ما منتظریم از اون بالا دوربین بندازی ببینی ما چیکار میکنیم؟ نه؟؟؟
مام که باهس
مواظب شیطون باشیم و گولش،
فکر نکنیم، با خودمون حرف نزنیم ... تا شمایی خوشت بیاد که
اصلن وقت نداری برگردی به اراده چند میلیارد سال پیشت.
باهاستی یاد بگیریم مث شما هی بگیم باش و بشیم
هان؟
ینم از درس این ماه رمضون بعد از یه بقشاب زولبیا بامیه،
یه کاسه آش رشته پر نعنا داغ و کشک.
یه کوچولو هم باقالی پلو با گوشت و دیگه چی بود؟؟؟