نه که ایی کیمیان خانوم تا چش باز کرد، توهم زد که عاشق شده تا ...... که هی با مخ رفته بود تو دیفال داد
دکتر جون از سینهاش درم آورد و جاش باطری گذاشت که هی دلش عشق نخواد
منم تا اومدم یه چی بگم، همه بهم چش غره رفتن؛ مخصوصن
خانومه بیبی که تندی میگفت : ای دشمن خدا
هی از دروغی به خودم گفتم: عشق چیه؟
اه اه اه .... هر کی بره سراغ عشق و عاشقی دشمن خدا میشه
و هی واسته خودم جریمه نوشتم که: عشق مال گصههاست
حالا این آقا شهبازی هستا که هی شعران اون آقاهه رو میخونه که دوستاش مث فرفره میچرخنها.
هموناکه از اون کلاه بوقیها رو سرشون دارن و دامن گشاد پوشیدن و هی خودشون رو بغل میکنن
همونا
چی بود؟ مولانا؟
میگه: خدا ازت عشق میخواد، ما همه مال جهان عشقیهاییم.
خدا ازت زندگی عشقی میخواد. توی همین حالا نه فردا و نه پس فردا
خب ایی که خیلی خوبه
فقط یه عیبی داره که یادمون رفته عشق و باهاس چهطوری بشناسیم که وقتی اومد بفهمیم خودشه؟
چرا کیمیان زودتر بهم نگفته بود؟
دوباره سر از جهندم درآوردیم که؟
خوبه هنوز نمرده فهمیدیم یه جوری دوباره درستش کنیم
فک کن بریم اونور یکی بهمون بگه:
خب بگو ببینم عشق چی آوردی؟ زندگی چی دار؟
چگده خندیدی؟
رقصیدی؟
خکشلی دیدی و ساختی ... و از این چیزها
حالا تو قسم بخور، اینا که میگی همهاش اون دنیا گناه بود
تازه باهاس بفهمیم
یه عمر زور زدیم تو جهنم باشیم که
حتمنی تو بهشت رامون ندن