۱۳۹۲ خرداد ۸, چهارشنبه

خدای یکی یه دونه من






می‌گم هاااااا

یه چیزایی شده که نه شب می‌شه بخوابم نه روز
آخه مردم بس‌که هی به شما فکر کردم
اصنم همه‌اش تفصیر این کیمیانه که مخ منو پر کرده از قصه‌های شما
بچه‌های تو کوچه‌مون هست‌ها که عصرا میان بیرون توپ بازی می‌کنن و ... اینا، اونا که مثل من مجبور نیستن فقط به شما فکر کنن
خودشون بازی دارن،
 مهمونی می‌رن، 
مسافرت... از همه بهتر و واسه‌شون مهمون هم میاد
دیگه وقت ندارن هی به شما فکر کنن... تا زنگ دینی،  مدرسه
یا شبای امتحان که درس نخوندن و التماست می‌کنن فردا معلم بمیره و نیاد سر کلاس درس پس بگیره
اما من که هیچ‌جا نمی‌رم و نباهس هم با بچه‌ها بازی کنم چون اون وحشی‌های بی‌تربیت نمی‌فهمن من نازم
گلی خانوم، گله    گلا
خانومه خانوما
هی می‌اندازنم زمین و له می‌شم
پس باهاس فقط به شما فکر کنم.............................................................م؟
ایی زینت خانوم  هستا همساده‌مون
تو خونه‌شون یه طاخچه دارن، 
پر از عکسان دوستای تو. 
همونا که دور کله‌شون نور دارن‌هاااااا.
بعد هی واسته‌ش شمع می‌زاره و عود و اینا و اینا... 
ایی عیب نداره که ما به جای تو،  دوستات رو دوست داشته باشیم؟
تازه ایی هم که هیچی نیست، 
بی‌بی‌طلا تا یه چی می‌شه تندی می‌ره پیش آقا واسته‌اش درستش می‌کنه  
چه جوریش رو نمی‌دونم؟!
 از یه سوراخی  مثل قلک پول می‌اندازه
شبام به جای ایی‌که هی اسم شما رو صدا بزنه تسبیح می‌اندازه و هی یه اسمای دیگه صدا می‌زنه
تازه من‌که می‌خوام بخوابم یادش می‌افته برام قصه جهندم و اینا تعریف کنه
مگه نگفته بودی تو فقط یکی‌ایی....؟
 دومی هم نداری، زن و بچه هم نداری و .... پس ایی فامیلانت از کجا اومدن؟
عیب نداره به جای شما از اونا چیزامون رو بخوایم؟
اگه ایی‌طوری بود پس چرا از روحت تومون فوت کردی؟
می‌ذاشتی مث بز بچریم  و هوای تابلوها و خط قرمز ها رو داشته باشیم که از راه شما دور نریم
عوضش من شبا خوابان جهندم و اینا نمی‌دیدم
از شما نمی‌ترسیدم و می‌شد، یه چوکه عاشق بشم
بازی کنم
بدوم
زیر بارون خیس بشم
و بلند بلند

 بخندم