۱۳۹۲ مرداد ۱, سه‌شنبه

اسم من گلی



اسم من گلی، گلی خانوم.

 از اول اولش  قلب کیمیان بودم، اصنم نمی‌دونستم عشق چی هست؟ خوردنیه؟ پوشیدنیه؟ و...... اینا از بس دنبال عشق گشت و هی پیدا نکرد، یه روز از لجش  داد آقای  دکتر منو درآورد که دیگه دلش عشق نخواد. 
ولی نه که گدا بود؛ دلش نیومد بندازتم دور. کاشت تو گلدون کنار اتاق.
منم به‌خدا خودم نفهمیدم چه‌طور شد ها؟

 اولش برگ داد و هی دراز شد که به نور پنجره برسه، یه روز هم گل داد.
 همی‌طوری گل بودم تا یه شب دیدم سردمه و تیک تیک می‌لرزیدم و رفتم زیر پتوی کیمیان. 
بعدشم واسته‌ام اتاق درست کرد و  نشست ور دلم.
دیگه کلاس گذاشت، عشق چیه؟ همه‌اش چاخانه.
برو تو کار خدان که از روحش تو ما فوت کرده و اینا. 

حالا منم هر چی می‌پرسم که بفهمم اینا که می‌گه خدا و فوت و اینا چیه؟
 خودشم بلت نیست . 
حالا یعنی من بچه بدی‌ام یا تقسیره کیمیاس که حرفانی می‌زنه که خودشم یا بلت نیست یا می‌ترسه به منم بگه؟
من اصن می‌دونستم،      سیب چه میوه‌ی خطرناکیه؟
یه‌جا می‌افته و یکی می‌فهمه جاذبه هست
یه‌جام یکی دیگه می‌خوره ما رو از بهشت می‌اندازن بیرون
تو خونه‌مون سیب  نمی‌خریم که من یاد سیب نیفتم که آدم اینا خوردن وما بدبخت شدیم!!!
نه که دیگه قلب نداره عاشق بشه؛
  می‌خواد هیچکی دیگه‌ام عاشق نشه و همه فقط نماز بخونن.

تازه که فقط کیمیان نیست.
 آقای توسری  هم کلی تو ارشاد دعوام کرده که چرا غلط غلوط و گنده‌تر از دهنم حرف می‌زنم؟
یا اصن به‌من چه خدا چیه یا کجاس؟
اگه ایی خدا مال منه؟
 په به منم مربوطه
اگه فقط مال شماس؟
بزارید بریم عاشقی‌مون رو بکنیم
هااااااااااااااااااااااا؟