گلي : دلت سوخته كيميان؟
- ياد قديم هميشه مي سوزونه.
گلي : چرا دوست داشتن چیزا دل آدم رو میسوزونه؟ هان ؟؟
الاني تو گلوم درد گرفت ، الانه كه بغضم بتركه.
- گاهی آدم يه کسانی رو دوست داره، که دیگه نیستند.
گلی: براي همين ميترسی برم بيرون و دیگه نباشم؟ من كه نمي خوام فرار كنم؟
- هميشه جدايي از دوست نداشتن نيست. بعضي وقتها خودت هم خبر نداری، ولی داری فرار میکنی.
چرا باهاس از کسی که دوست داریم فرار کنیم؟
- وقتی رفتن را دیدم، ترجیح دادم به کسی دل نبندم، که طاقت رفتن ندارم.
- يه روز به خودم اومدم و يادم افتاد زمانی خيلي چيزها داشتم كه الان از همهاش فاصله گرفتم و تنها شدم.
-گلی: از ترسی که تهنا نشی، هم منو تهنا گذاشتی هم خودت؟ چرا باهاس از همه چیزان بترسیم؟
- ترس از تجربه هاي غلط گذشتهای که با خودم حمل ميكنم، نمیذاره دیگه به چشم کسی نگاه کنم؟
گلی: هنوز بزرگ نشدی که یاد گرفته باشی؟ تو که بلد نیستی بزار منکه بلتم برم جلو. هان، نمیشه؟
- منم همیشه فکر میکردم نه تنها بلدم، بلکه چیزهایی بلدم که هیچکس بلد نیستم. این آخر و عاقبتم.
گلی : مي ترسی من گم بشم، يا وقتي مياي دنبالم بگردي، خودتم گم بشي ؟
- مگه تو و من داره؟
تو گم بشي، انگار من گم شدم.
گلي : خودت نمیگی هی که: نباهس چيزاني كه مال قديم بوده رو بزاريم توي كيسه و هي با خودمون ببريم اينور اونور !؟ پس چیه اونکه میگی، ما هی از نو به دنیا میآیم.
دیروز تموم شده و اینا. فقط بلتی واسته من بگی؟ خودت باورش نداری؟
- توی هر كوچهاي كه گم بشي، بالاخره راه پيدا ميشه و بر ميگردي.اگر در نگاهي گم بشي و حتي چه كسي بودنت را هم فراموش كني، چهطور برمیگردی؟
گلی: تو كه از اولش منو نخواستي که آقای دکتر درم آورد؛
شايد يكي پيدا بشه و منو بخواد. عيبي داره؟
- بی خيال گلی ، دوباره از حرفهات بوي درد سر ميآد . هميشه مثل شيطون رفتی زير جلدم و همين ها را به گوشم خواندي.
اين با همه فرق داره،
اين يكي ديگه خودشه،
چه خوب شد اون يكي نبود، اين يكي بهتره و همين طوري خام شدم و تا به خودم آمدم، افتاده بودم در چاه توهم عشق!
بشين سر جات و باور کن که آسمون آبی، زندگی جاری و دنيا رنگی است.
گلي : آسمون رنگی باشه! به چه درد ميخوره وقتي قراره همهاش تو خونه زندوني باشم و هيچيش رو نبينم؟ تازشم رضا صادقی میگه: مشكي رنگ عشق خانوم، حالا ديدي چرا شب كه ميشه من بيشتر ياد عشق میافتم كه ندارم؟
- شب تو بیکار میشی، ذهنت میگرده دنبال نقطه ضعف و تو هم که ماشا... تا دلت بخواد نقاط ضعف عاشقونه داری. کل زندگی را میذاری و به این فکر میکنی، چرا الان دخترای مونا جون دارن با دوست پسراشون حرف میزنند که تو نداری. این نیاز خودت نیست، مرض کم نیاوردن از دیگرانه.
گلی: عوضش همیشه خوشحالن. نه مث من بدبخت و حیوونی.
- اگر دوست پسر نداشته باشی، یعنی هیچچی نداری؟ هیچی که خوشحالت کنه؟
گلی: نه.
- اول دردت اینه چرا نداری؟
بعد مشکلاتت ری میکنه؟
راست گفت؟ منو پیچوند؟
آنتن نداشت یا نداد؟ الان با کیه؟
چرا به اون خندید؟
چرا شبانه روز نمیچسبه بهمن و .............. همون دردهای همیشگی. منو گول نمال گلی خانم. به قدر کافی بیچارهام کردی.
- گلی تو بزار من یه عشق پیدا کنم، بعد.
- تو که بلد نیستی فقط عاشق بشی و نخواهی طرف را برای ابد زندانی و مال خودت کنی. حتما باید یکی بیاد قلبت را بشکونه، تحقیرت کنه، زجر بکشی که چرا ابدی دوستت نداره؟ آدمهای این دوره استاد دو در و پیچوندن هماند. همینها رو میخواهی؟
گلي : چرا وقتي ما هم رو دوست داريم، بعدش يكي نخواد و بزاره بره؟
- هميشه احساس به يك اندازه نميمونه، اتفاقها ، دلخوريها، سوء تفاهم و هزار دليل ميتونه باشد كه ديگه نه تنها دوستش نداشته باشی، بلکه ازش متنفر هم بشی. همین عشق رو میخواهی که در ندانستن رشد میکنه؟
گلی: بعدش هي ميشينم پشت پنجره، آسمون رو نيگا ميكنم آهنگ عاشقی گوش میدم و كلي گريه عاشقونه مي كنم! خودت نگفتی عشق ینی گریه و بیچارگی؟
- فقط از عشق غمش را دوست داري؟ عشق بايد در تو انرژي حركتي تازه ايجاد كنه ! بايد تو را به طرف رشد ببره. نه اينكه درجا بزني و منتظر افسوس و آه بشيني؟
گلی: اه................. هر چی میگم، یه چی میگی. یه روز میگم عشق بیاد تا خوشبخت بشم. میگی: « عشق واسته خوشبختی نیس.
میگم: عیب نداره بذار بره، منم گریه عاشقونه میکنم. باز میگی: « عشق باهاس بهت انرژی بده کوه رو برداری.» بگو دوس ندارم هیچکی عاشق بشه، چون خودم بلتش نیستم و ازش میترسم. بهونه چرا میآری؟
- زمان من که فقط میشد در راه مدرسه و از دور عاشق بشی، شکستهای عاشقانه کمتر بود. نه حالا که وفور نعمت و از کوچه راه نداد از اینترنت بالاخره همیشه متقاضی هست و میشه هر لحظه بر روی گلی نشست.
گلی: همهاش تقصیره این پسراس که دوس دارن با چند نفر عاشقی کنن.
- اون پسرها عاشق کی میشن؟
دختری از مریخ؟
یک دختر دیگه که میخواد پوز دخترای عالم رو بزنه و براش افتخاره درآوردن این عشق از چنگ یکی دیگه.
همه ایراد پیدا کردیم.
اگر دختران بانو حوا رو نداده بودند، هنوز هم خیانت و هرزگی مد نشده بود.