سلام به هر چی کتابان عشقی و قدیمی که داره خاک میخوره و کسی دیگه دوسشون نداره
آخی خیالم راحت شد
هی شبا خواب ایی کتابانی که اونجا که بودم ها ... اسمش و نبر. همون .
آره یه کتابانی اونجا بود که نه دیگه کسی دوسشون داشت نه یادشون بود.
ولی او طفلیا که مث من، شبا تاریک که میشد
نمیترسیدن که تو تاریکی هم همهجاهان رو خوب میدیدن
نه ایی که آدم هی تو اون قفسههای ازمابهترون تهناس
وای ولش کن گفتم دیگه بذار این رو بگم
یه کتابه بود، پر از قصههای عشقی پشقی
انقده قشنگ بود
ولی گفته بودن دیگه لازم نیس مردم از ایی عشقان این مدلی بخونن کارای بد یاد بگیرن
بعد یه کتابان بیخود، لوسی بودن اونجا
هی الکی به اینا اینجوری، لینجوری دهن کجی میکردن میگفتن: حرفای بد
تازه اینم که چیزی نیست.
تخت نداشتم.
لباس خواب و دمپایی گوفسندیامم نبود.
هیچی نبود
اصن نبود.
برای همین تازه فهمیدم چه تخت خوبی داشتم
تازه اصنم دیگه لب تاف نمیخوام. همی کامیولوتر کیمیان خوبه
فقط بذاره اتاقم مال خودم باشه
عسکانم رو دیوار باشه
منم تو اتاقم باشم
تازشم منکه هیچی نگفتم
ولنتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتانک رسییییییییییییییییییییده خانوووووووووووم
هیچی نیست؟
تازه این همه از عشق عقب موندم هی شبا خوابای بد بد دیدم
دیدم؟
منکه همیشه خوابان بد میدیدم. ولی ولش کن
بذار منتش بره گردن کیمیان که منو داد دست او آقای روسری
بذار برم اتاقم و تمیز کنم برمیگردم
نه
یه دوشم بگیرم
نو بشم
خانوم بشم
ولنتانک شده
منم قشنگ بشم
یهویی تندی
عشق پیدام بکنه
چقده خوبه خونه آدم