۱۳۹۲ تیر ۳۰, یکشنبه

خاطرات سرفه بازار




ديروزي شيش ساعت تيپ زديم بريم خونه بي‌بي،  سرفه

از همونا كه از اين سر اتاق پهن مي‌كنن...................... تا اون سر اتاق. پر از ميوه و شيريني.
پر از غذا و چيزان خوشمزه و يه عالمه هم شمع روشن مي‌كنن هااااا!
اسمش چي بود؟
خانوم شنبه؟ يه‌شنبه؟ سه‌شنبه.... شاهدم جمعه؟ ولي همون شنبه
از سر كوچه بي‌بي  اينا جا نبود كيميان ماشين بذاره تا چارتا خيابون اون‌ور تر. چه ماشينايي......دلت نخواد.
همه از اون گنده‌هاي گرون گرون. شاهدم كيميان از خجالتش ماشين‌ش رو يه جا ديگه پارك كرد . خب آبرو آدم پيش اون خانوما مي‌ره كه اومدن گريه كنن تا آخرش يه ظرف غذا بخورن
به من چه؟
خب آدم باهاس به همه‌چيزان فكر كنه، يا نه؟ منم جرمم یکی زبون درازمه یکی غلط حرف زدن و آخریشم زیادی فک کردن
به‌من چه؟ خود آقای توسری گفت: بچه غلط می‌کنه به این چیزان فکر کنه. من هر چی گفتم، بچه باهاس بگه، چشم
مام نگفتیم دو سال افتادیم گنجه آقای توسری.
هی همینا رو می‌گن، بچه هی دلش می‌خواد پا بزنه زودتر گنده بشه. حرفان گنده گنده بزنه. کاران خودش رو بکنه. به خودش بگه، من بزرگم. نه بچه دیگه.
خلاصه که دیروز اصنم خوش نگذشت. کلی هم گریه کردم. نه واسته بی‌بی‌شنبه‌هاااااا ، از دست کیمیان که گوشم رو پیچوند انداخت تو کمد.
تازه‌شم تقسیر من نبود که! فقط 
نباهس به اون خانومه که می‌گفت «دوست خداست و بهتر از همه همه چیزان خدا رو بلده » می‌گفتم:
- خوده این بی‌بی هم که یه‌جوره بدی مرده!
 چه‌طوری می‌خواد  کمک یکی دیگه کنه؟



پس لا اله الا الله چی می‌شه؟
خدا یعنی فقط یکی که فقط اون می‌تونه همه کاران رو بکنه. 
مگه نه؟ حالا باز هی دعوام می‌کنن...

به‌من‌چه؟ وقتی این آدم بزرگا حرفای گنده می‌زنن که آدم نمی‌فهمه، نباهس بپرسه؟
بعدشم که همه داشتن می‌رفتن من یواشکی به کیمیان گفتم:
اینا که همه خودشون با اون ماشین گرونا اومده بودن. چرا این همه خوراکی می‌دی ببرن؟ گداهای پولدارن؟
که یهو همون خانومه که دوست خداس شنید، بعدهم بغل دستیش و یهو همه کیسه‌ها رو گذاشتن زمین و رفتن
به من چه؟
یعنی تقسیر من بود؟


یعنی خدا گفته، به‌جای من باهاس از اونایی که من ساختم کمک بخواین؟
 مگه از روح خودش به همه نداده؟
 پس واسته چی اینا سرفه می‌اندازی؟
تازشم اگه خدا یکیه؟ چرا اینا چیزاشون رو از آدمای دیگه می‌خوان؟
اونام که آدم بودن یا نه؟
مثل ما؟
مگه نه‌که خدا همونیه که همه چیزان رو ساخته ؟ 
پس واسته چی اینا از یکی دیگه چیز می‌خوان؟
لااله‌الاالله  یعنی ایی؟
بی‌بی  اون همه پول رومی‌داد یکی که نون نداره بخوره که خود خانم بی‌بی خوشحال تر نبود؟
. نه اینا که از شیکی آخره دنیان