رفته بودم بخوابم ها، تازه چشامم هی به زور بسته میشد که یهو ، یه چی یادم افتاد خواب از سرم پرید و حالا از ترس نمیدونم چیکار کنم؟
ما که از این دنیامون جز بکن نکن بیبی هیچی نفهمیدیم.
بعد که از این دنیا برم، بناست برم کجا؟
نهکه یه جاهان ترسناکی باشه؟
حالا غصه ایی که برم و نه شما باشی و نه فرشتهها و بهشتت هیچی؛
نریم بیفتیم وسط یه جای ترسناک؟
هیچکی هم که اونجا نمیشناسیم.
کاش اصنی بعد رفتن هیچی نباشه تا اییکه بیفتم وسط جهندم